نمایش جزئیات

روضه شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام_حجةالاسلام سیدحسین مومنی

روضه شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام_حجةالاسلام سیدحسین مومنی

بریم در خانه ی عمو جان پیامبر عظیم الشان اسلام؛او که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود.آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا هروقت دلش میگرفت میرفت سر قبر عموجانشون حمزه سیدالشهدا.اونایی که مدینه مشرف شدند با نابودی این وهابیت و آل سعود ان شاالله مشرف بشیم؛فاصله زیاده،همون مسیری که مادر ما زهرا می آمد احد،کنارقبر حضرت حمزه مینشست؛گریه میکرد،نفس آدم میگیره تو اون گرما...چه جوری این فاصله رو مادر ما می اومد...می اومد کنار قبر حضرت حمزه مینشست،گریه میکرد در فراق باباش پیغمبر...حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود،جلوی ابولهب ایستاد،جلوی ابوجهل ایستاد،تو دهن اون ها زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه جمع کثیری به پیغمبر خدا گرویدند ومسلمان شدند واین باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا تو دل ابوسفیان و زن ملعونه ش قرار بگیره.یه غلام داره هنده جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛دستور داد برو در معرکه ی جنگ حمزه رو بکش،جگرش رو برای من سوغات بیار،اینه که شد سیدالشهدا...من تیکه هاش رو عرض میکنم شما گریزهاش رو خودتون بزنید.این ملعون آمد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا،از یک سو زد از یک سو خارج شد،حضرت حمزه افتاد رو زمین و به شهادت رسید.این ملعون آمد بالاسر حمزه سیدالشهدا علیه السلام،زره رو کند،نمیدونم ولی سینه حضرت حمزه رو شکافت،جگر حضرت حمزه رو بیرون آورد،برای هند جگر خوار به سوغات برد.اون آمد به دندان بگیره سنگ شد و نتونست این کارو انجام بده.اما این وحشی ظاهرا خودشم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت،میدونید چرا؟فقط سینه رو نشکافت...یا صاحب الزمان...گوشا رو برید،بینی رو برید،دستارو جدا کرد،صورت و تن رو مثله کرد،بیشتر ازاین وارد نشم.وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام آمد،حمزه رو اینجوری دید،خیلی گریه کرد.چشمای حمزه رو دید...گوشای حمزه رو دید...پیغمبر خدا داشت گریه میکرد دید صدای شیون و زاری میاد،فرمود:چه خبره؟عرض کردند عمه جانتون صفیه با دخترتون زهرا شنیده حضرت حمزه رو به شهادت رسوندند داره میاد،هر چی میگیم نیا...فوری پیغمبر عبا برداشت،انداخت رو حمزه...قربون تو مستمع که زودتر میری...این بدن مثله شده رو خواهر ببینه؟ابدا...عبارو برداشت انداخت رو بدن حضرت حمزه.. پاهای حمزه از عبا زد بیرون،پیغمبر فرمود برید ازاین شاخ و برگ درخت خرما بیارید روی پاها بندازیم-حتما به پاها هم جسارت شده بود دیگه-مبادا خواهر بدن برادر رو این جوری ببینه...من از شما سوال میکنم جوابش رو به گریه ی شما واگذار میکنم.زمانی که پیغمبر داشت عبا مینداخت شاخ و برگ میذاشت رو پاهای حمزه خواهر بود و دید؟نه...ندیده...اون زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو،سینه رو شکافت جیگر رو درآورد،حمزه زنده بود و سینه رو شکافت؟نه...به شهادت رسیده بود.خواهرش دید داره بدنو این جور میکنه؟فقط تو عالم یه خواهر شهیدیه که لحظه جان دادن داداشش رو دیده...بگم براتون؟ لحظه به لحظه ش رو دیده...چون امام رضا علیه السلام فرمود:جد ما حسین رو ذبحش کردند،یعنی چی؟یعنی از دنیا نرفته بود،زنده بود و سراز تنش جدا کردند...حالا این صحنه رو زینب داره میبینه...بذارید با شعر برم جلو،میترسم با زبان مقتل نتونم حقش رو ادا کنم:

 

پس با زبان پرگله آن بضعه ی بتول

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

 

*این کلمه ی مصرع  بعد رو بیشتر توجه کنید گریت بیشتر میشه*

 

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون...

 

*بذارید با مقبلم بگم*

 

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت

نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

 

*کاش به همین جا ختم میشد...تا رو زمین افتاد..."والشمر جالس ..." ای حسین...*

.