نمایش جزئیات
میان حجره
امام نهمین شد کشته از زهر جفا امشب
بشهر غربت از جور جفای اشقیا امشب
میان حجرۀ در بسته می فرمود: اُم الفّضل
مرا کشتی ز جور و کینه ات ای بی وفا امشب
تو میدانی که من زنده نمی مانم ز زهر کین
بــده آبی مرا ای کافر دور از خدا امشب
به بسته در برویم دُخت مأمون ستم گستر
مبــــادا بشنود از من فغان و ناله ها امشب
اگر چه با لب تشنه سپارم جان شرینم
ولـــــی می نالم از بهر شهید کربلا امشب
نباشد غمخوار گیرد سرم را روی زانویش
بیـــــــاد آرم من از احوال شاه سر جدا امشب
بنال ای کربلائی از غم سلطان مظلومان
بـــگو از بیکی خامس آل عبا امشب
<ناد علی کربلائی>