نمایش جزئیات
متن روضه شب سوم محرم_حضرت رقیه سلام الله علیها-حاج احمد واعظی
می خوام این دلارو ببرم پیش یه دختر كوچولو،این دختر كوچولو زبونش نگرفته،اما دیگه قدرت حرف زدن نداره،بگم؟این دختر كوچلو براش سر بابا آوردن،این دختر كوچلو صورتش كبوده،یا زهرا،چه خبره امشب؟ من دختری سه ساله رُخم به رنگ لاله بابا دیگه طاقت ندارم فریاد از این زمونه قامت من كمونه روی خاكا سر میگذارم های های،هركی داره یه جوری پرواز میكنه،یا صاخب الزمان چه كردی با این دلا قربونت برم؟ تنم رمق نداره نه گوش و نه گوشواره بابا ببین كه ناتوونم عمه نشسته خسته خیلی دلش شكسته امید نداره كه بمونم بابا،لااله الا الله،یا نفهمی چی میگم،یا هر چی دلت سوخت،اون جوری دلت می خواد عرض ارادت كن،بابا حسین،بابا حسین چند نفری رسیدن قربون این گریه كردنا،قربون این اشكا،رقیه جان ببین چه جوری دارن برات میسوزن،تا صبح با خودت بگو،هی گریه كن چند نفری رسیدن باور كن دلم نمیاد بگم این جمله رو،بابا یه دختر سه ساله ،چند تا آدم نامرد،گُنده كه لازم نیست دیگه،به یه بچه كوچولو اخم كنی،حساب كار خودش رو میكنه،بابا مگه این بچه چیكار كرده بود؟ چند نفری رسیدن چیكار كنم؟اگه تو هم نمی خوای نگم؟نگم؟بگم؟ چند نفری رسیدن موی من و كشیدن یا زهرا،امشب ناله بزن،از كاروان ناله زنا عقب نمونی،امشب بلند بلند گریه كن چند نفری رسیدن موی من و كشیدن نظر به سال من نكردن هیچكی نگفت این بچه سه سالشه،یا بقیةالله مرا به هر بهانه زدند تازیانه رحم به حال من نكردن بابا بابا،شده دختر كوچولوت یا خواهر كوچلو داشته باشی؟از یه جاهایی هی خاطره ی خوش داره،یا یه جایی بهش سخت گذشته،هی میگه بابا اون جا بودیم،چه خوب بود،یادته؟یادته؟ وقتی كه مدینه بودیم یادته غم و از دل می زدودیم یادته دست تو بود به دستم یادته روی زانوت مینشستم یادته یه آدم بزرگ دلش تو روضه كباب میشه،میسوزه،میخواد تو صورتش بزنه،دل آدم رحم میاد،بابامن نمیدونم اینها كی بودن و چی بودن،آی نامردا،بابا یه دختر كوچولو ،بچه ی فاطمه، وقتی از راه میرسیدی یادته گوشواره برام خریدی یادته حالا گوشواره ندارم بابا جون بیار این دستات رو بالا،پنج مرتبه یا زهرا(سلام الله علیها) .