نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز ویژۀ شهادت راویِ دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه به نفسِ حاج مهدی سماواتی
روز شهادت امام باقر علیه السلام ...دلا بره مدینه و از مدینه بریم کربلایِ مُعلا...روز شهادتِ آقایی که تمام مصائب کربلا وکوفه وشام را دیده...رنج اسارت کشیده...
"صلی الله علیک یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عندالله"
ای فروزان گوهر پاک بقیع
گل پرپر شده در خاک بقیع
با سلامت کنم آغاز کلام
ای تورا ختم رسل گفته سلام
پنجمین حجت و هفتم معصوم
به ابی انت، که گشتی مسموم
ای فدای حق و قربانی دین
کرده یک عمر نگهبانی دین
تنت از درد و الم کاسته شد
تا که دید قامتش آراسته شد
اى ز آغاز طفولیت خویش
بوده در رنج و غم و درد، پریش
از عدو ظلم و شرارت دیده
چون پدر رنج اسارت دیده
خار در پا و رَسَن در بازو
رفته اى با اُسرا در هر سو
كربلا دیده اى و كوفه و شام
اى شهید از اثر ظلم هِشام
آتشِ غم پر و بالت را سوخت
زهر كین، شعله به جانت افروخت
اثر زهرِ به زین آلوده
كرده اعضاى تورا فرسوده
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
*امروز که روزِ شهادتشِ یه زائر کنار قبرش نیست،کسی کنار مزار مطهرش نیست ...نه شمعی نه چراغی نه گنبد و نه چراغی نه زائری...ان شا الله امام زمانمون میاد به همین زودی کنار ضریح مطهرش عرض ادب میکنیم*
خود تو مظلومى و قبر تو خراب
دیده دهر ازین غصه پر آب
شیعه را دل ز عزایت شده داغ
كه بود قبر تو بى شمع و چراغ
ظلمِ این امتِ دور از اِدراك
كرده یكسان حَرمت را با خاك
* اما اصل مصیبتش ،مصیبت جدِّ مظلومش حسین علیه السلامِ...حسینی ها!کربلای ها !اگه بنا به روضه خوندن باشه امروز ،بهترین روضه خوان خودِ امام باقر علیه السلامِ...*
آنچه من دیدم به عالم،چشم گردون هم ندیده
دیده ام من بوسه ی زینب به رگ های بریده
شد از اول قسمت من سوز و اشک و آه و ناله
دیده ی من دیده سیلی خوردنِ طفل یه ساله
کِی شود از خاطرِ من یادِ عاشورا فراموش
لاله ها را چیده دیدم بلبلان را جمله خاموش
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
*تا دیدن کار از کار گذشت هلهله کردن ،اومدن به طرف خیمه ها ،هم غارت کردن هم آتش زدن ...دلسوخته ها!حسینی ها...یک رُخ نمانده بود که سیلی نخورده بود...یاحسین....*
از دلِ هر خیمه میزد شعله ی آتش زبانه
می چکید از چشم زینب اشک غربت دانه دانه
امان از دل زینب امان از دل زینب
*همه رو توی خیمه ی نیم سوخته جمع کرد ،یکی میگفت :عمه! گوشم ...یکی میگفت: عمه !پاهام...یه دختر بچه دامن عمه رو گرفت، گفت :عمه! اگه داری یه سَر پوشی بهم بده...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
*رو نیزه سر باباشو نشونش میدادن ،نشون مردم میدادن، هی میگفتن "هذا راس خارجی... "...*
مرحمِ زخمِ دلِ بابای من زخم زبان شد
روی نی راس شهیدان بر سر من سایه بان شد...
صلی الله علیکم یا آل رسول...
.