نمایش جزئیات
سینه زنی زمینه جانسوز ویژۀ شهادت راوی دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه به نفسِ کربلایی جواد مقدم
بازم دوباره،دل تا مدینه زائرِ
انگاری باز مسافرِ
تو سینه دل آروم نداره
بازم مدینه و غمُ،غصه ی مرد بی حرم
من غصه دارِ غربت و غم عزای باقرم
قبر تو بی چراغ و هیچ کسی نیست بالا سرت
تو هیئت دلش برات روضه گرفته مادرت
غریب آقام،غریب آقام...
________
آتیش گرفته آقا تموم پیکرت
زخمی شده بال و پرت
از زهر کینه بی قراری
از بغض و کینه ی هشام
نمونده جونی به تنت
خونِ جگر داری به لب
پر خون شده پیروهنت
اگه چشات بارونیِ
ازشعله ی زهرجفا
ولی به سینه می زنی
برا شهیدِ کربلا
غریب آقام،غریب آقام...
________
خاطره دارم، از سوز زخم سلسله
از خنده های حرمله
از خاطرات کوفه و شام
سرایِ روی نیزه رو
دیدم با چشمای ترم
آتیش زدن به خیمه ها
آتیش گرفت بال و پرم
دیدم به روی نیزه ها
رأس پر از خونِ عمو
کبودیِ سه ساله ای
که خورده سیلی از عدو
غریب آقام،غریب آقام..