نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت مسلم(ع) شب اول محرم بنفس حاج حنیف طاهری

روضه و توسل به حضرت مسلم(ع) شب اول محرم  بنفس حاج حنیف طاهری

أَلسَّلامُ عَلَیْک یا اباعبدالله
یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة و یا باب الْنِّجاة الاُمّة
یا مظلوم ، یا غریب و یا عطشان ، یا اباعبدالله ..

وقف اشک است زندگانی من
ای که از کودکی شدی غم من
آه در قبر من به من برگرد
ای شب اول محرم من ..

*الحمد الله دیدمت شب اول محرم .. ولی کشتی منو تا برسی .. بیچارم کردی .. خیلی ها الان زیر خاکنُ هلالِ ماه محرمُ ندیدن ..*

وقف اشک است زندگانی من
ای که از کودکی شدی غم من
آه در قبر من به من برگرد
ای شب اول محرم من ..

چون نهالی که اشک پایش ریخت
در عزایت شدم سترگ حسین
السلام ای حقیقتِ محزون
السلام ای غم بزرگ حسین

این زبانی که برده نام تو را
پاسخِ «من امام» خواهد گفت
صورتی که شده است خیس از اشک
عاقبت بینِ قبر خواهد خفت

یاد کرده ام ز عاشقانی که
حسرت روضه هات را دارند
پدرانی که این محرم را
زیر سنگ لحد عزادارند

*مرگ از محبت تو خلاصم نمیکند ..

خیلی نعمتِ بزرگیِ ها ، راحت نشستیُ میگی حسین .. اگه پدر و مادرت در قید حیات اند دستُ پاشونو ببوس که تو رو عاشق ابی عبدالله بزرگ کردن ..
فردا روز اولِ ماه محرمه ، اگه پدر و مادر از دست دادی برو کنار قبرشون صورتتُ رو قبرشون بزار بگو ممنون شماییم مارو با حسین آشنا کردی ..*

یاد کردم ز عاشقانی که
حسرتِ روضه هات را دارند
پدرانی که این محرم را
زیر سنگ لحد عزادارند

مادرانی که مانده از آنان
چادری مشکی و گل لبخند
قد نداد عمرشان که این دهه هم
قیمۀ نذری تو را بپزند

مادرانی که چادر آنها
خیمه هایِ تو را به پا کردند
یاد کردم از آن النگو که
مادران خرجِ روضه ها کردند

*اینا برای اونایی که رفتن و روحشون حتما شاد میشه ، یادشون کردی دیگه ،

گفتی صلی الله علیک یا اباعبدالله به نیابتشون فرستادی ، برای همه محبین امیر المومنین به همشون میرسه ،

نور وارد قبرشون میشه ، سر سفرشون نور امام حسین میفرستی .. حالا من که زنده ام محرم و دیدم ..*

حتم دارم که میخورم حسرت
هرچه خود را برات کم زده ام
آه سنگ لحد بگو به حسین
سنگ او را به سینه ام زده ام

زندگانی عزیز بود و شریف
تا زمانی که زیر پرچم بود
دوست دارم که خوب گریه کنم
شاید این آخرین محرم بود

بغض ، گلومُ میگیره
اشک ، میشینه رو گونم
مثلِ روضۀ سقا ، بی قراره بارونم

ای غم عزیز من ، هم غمی و هم شادی
گریه کردمُ دیدم ، آبرو به من دادی

حرارتِ عشقِ تو ، تو قلب من میمونه
غم تو هم دردِ من ، غم تو هم درمونه

صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..

به این پرچم دخیل بستم
به دستِ تو رسید دستم

صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..

ای ستارۀ روشن ، تو شبایِ تاریکم
از همه اگه دورم ، با غم تو نزدیکم

داغ ماتمت بازم ، دم میگیره تو سینم
هرکجایِ این دنیا ، اسمی از تو میبینم

به هرطرف رو کردم ، بجز تو خورشیدی نیست
به غیر دستایِ تو ، به هیچکی امیدی نیست

صدات کردم .. نگام کردی ..
میدونم که ، صدام کردی ..

چه رسمیه نمیدونم شب اول محرم باید روضۀ مسلم بن عقیل خوانده بشه .. هم باب الحوائجِ ، هم اول شهید مکتب ابی عبدالله و قیام کربلاست ..
اولین شهیدِ .. شب اولم باید بریم در خونه ش برایِ او گریه کنیم. تو اوج غربتم شهید شده ، هیچکسی کنارش نبود ..

اصحابِ امام حسین که میرفتن میدان ظهیر میرفت ، مسلم بن عوسجه میرفت ، حبیب میرفت هم اصحاب هم از بنی هاشم بودن ..
یه شباهتش به امام حسین این بوده ، او هم مثل ابی عبدالله تک و تنها بود .. تو اوج غربت کشته شد ..

بالا گرفت بر منِ دل خون چو کارها
*مسلم وقتی اینهمه زخم برداشت ، تشنگی ، اللهم ان العطش قد بلغ منی
فرمودۀ حضرت مسلمِ .. عطش تابُ توانشو برد ، اما حریفِ مسلم نمیشدن .. یک تنه جلوی همه ایست خدعه کردن ، امان دادن به مسلم بن عقیل حالا ببین چی داره میگه :*

بالا گرفت بر من دل خون چو کارها
صیاد من شده اند تمام شکارها

بی‌ مایگان به دایه انیسند تا به تیغ
زنگار بسته آینۀ کارزارها

بی مهر و موم نامه به هم قرض می دهند
نان قرض میدهند به هم خانه دارها

مهمان ، متاعِ رایج بازار کوفه است
کسب حلال نیست در این رشوه خوارها

مسلم برایِ زینب تو گریه میکند
پیشانی ام شکست در این کوفه ، بارها

*زن و بچه رو داری میاری .. دست زینبُ گرفتی داری میاری .. بچه هارو داری میاری .. دستم می شکست نامه نمینوشتم بیای ..*

از دور از گلوی تو میبوسم ای عزیز
گر وا کنند ره به لبم نیزه دارها

*چندتا دندون تو عالم اسلام شکسته مهم ترینش دندان پیغمبر بود که شکستند یکی هم دندان مسلمه و دندان سیدالشهدا ، دندون مسلمم شکست حالا داره اونو میگه:*

تأدیب چوب کوفه مرا بی ادب نکرد
دندان شکست و سست نشد نام یارها

از دخترم چو دختر خود ناز را بخر
بگذار تا اسیر رود در دیارها

یه جمله هم روضه بگم ، درسته شب اول روضه مسلمُ میخونیم ، اما اوجِ روضه باید دوباره بری گریز به ابی عبدالله بزنی ..

آقا تو غریبی جان دادی ، کسی کنارت نبود و جان دادیُ نفس آخرُ کشیدی ولی دیگه موقع جان دادنت زن و بچه ت کنارت نبودن نگاه کنن ..
اما ذوالجناح زن و بچه رو آورد بالایِ بلندی .. دارن نگاه میکنن ..

حقشو ادا کن با گریه هات ، دو سه خط و التماسِ دعا ..*

ظاهراً جدِ اطهرش بود
پدرش بود ، مادرش هم بود

وقتی افتاد رویِ گونۀ راست
بین مَقتل برادرش هم بود

بی کس و بی پناه از نزدیک
سنگ میخوردُ خواهرش هم بود

حسین .. حسین .. اشاره کرد زینب برگرد خیمه .. شب اولِ .. رفتی دلِ گودال .. این اوج غربتِ زینبه که زینب فرموده باشه : مگه نمیبینی حسینُ دارن میکشن ..

اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ .. ایستادی داری نگاه میکنی حسینُ میکشن ..

ابی عبدالله صدای زینبُ شنید به یه نیزه تکیه داد ، نشست اشاره کرد که زینبم برگرد خیمه .. ولی نمیدونم به خیمه رسیده بود زینب یا نه ..

یه وقت دید زمین داره میلرزه .. هوا تیره و تار شده .. دویید خدمت زین العابدین .. عزیز برادرم چه خبر حالم بهم ریخته ..

فرمود عمه جان پرده خیمه رو کنار بزن .. ببین سر ابی عبدالله رویِ نیزه.. دستتُ شب اول برسون به پرِ عزایِ امام زمانت ..

.