نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه _ شب ششم محرم _کربلایی حسین سیب سرخی

ذکر توسل و روضه _ شب ششم محرم  _کربلایی حسین سیب سرخی

بر تن دشت ردپا مانده گیسویت در هوا رها مانده بازویت آنقدر که ضربت داشت ردّ شمشیر در هوا مانده بند نعلین ظاهراً، در اصل دهن ازرق است وا مانده یا حسین گفتنت که غوغا کرد صبر کن ذکر مرتضی مانده پس مدینه برادری شده است که چنین پای کربلا مانده پشت هر ذکرِ یا عمو جانت هوس ذکر یا اخا مانده لشکر تیغ! چشمتان روشن یادگاریِ مجتبی مانده گر چه "احلی من العسل" گفتی تازه احلی من البلا مانده چه به روز تو آمده که هنوز کمر خیمه‌گاه تا مانده زیر پا مانده‌ای و با حسرت نو عروس تو روی پا مانده دست تو در میانِ خون خودت دست او نیز در حنا مانده داستان جدایی‌ات این شد سر جدا، تن جدا جدا مانده تیغ‌ها که کشیده‌ات کردند وای من سهم نعل‌ها مانده گر چه قَدَّت بلند شد اما نجمه بعد از تو بی‌عصا مانده
 
✍شاعر: مجید تال او یتیم است مُبهمش نکنید زیر این نعلها کمش نکنید آه... ای نیزه ها میان حرم مادرش هست درهمش نکنید نه به لبخند و گریه لب وا بود جای دو نعل روی لبها بود جای دو نعل، نعل بعدی خورد حفره هایی به سینه پیدا بود روی دوش عمو که جا شده بود قسمتی بر زمین رها شده بود تیغ از لابه لای او می ریخت چون حصیری که نخ نما شده بود نیمه جان بود و اندکی حس داشت کاکلش را گرفت ناکس داشت می کشید و به پشت می چرخاند ناله دیگر نبود خس خس داشت نفسش بین دنده ها مانده سیزده جای رد پا مانده سر وکتفش به روی کتف حسین وای پایش به خاک جا مانده
 
✍شاعر: حسن لطفی بدنت نیزه ی بی جا خورده قامتِ کوچک تو تا خورده اسب ها رو به تنت آوردن چقدر صورت تو پا خورده
.