نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه_شب هفتم محرم_روضه حضرت علی اصغر علیه السلام_حاج حسن خلج

ذکر توسل و روضه_شب هفتم محرم_روضه حضرت علی اصغر علیه السلام_حاج حسن خلج

بابا چراصدات عوض شد

سمت وسوی نگات عوض شد

صدات بابا قلبمو کنده

سرت فقط به مویی بنده...

لبت میخنده

* یه جوری امام حسین سر علی اصغرمستاصل شد خداجبرئیل فرستاد گفت برو زودتر تسلیتش بده؛حسین چکار کنه ؟*

چیکار کنم؟ کجابرم؟

*خود حروم زادش میگفت:دلم برای حسین سوخت؛نشستم زمین شروع کردن؛گریه کردن دیدم یه قدم میره به سمت لشکر برمیگرده چشمش به رباب میفته برمیگرده؛ مونده چه کار کنه" حسین*

چیکارکنم؟کجا برم؟

چه جوربگم علی سیراب شد

*باخودش فکر کرد به رباب میگم*

میگم رباب آب ندادن اما به جاش

 حسینت ازخجالت آب شد

* حسین؛ امشب خانمها باید دادبزنن..." حسین هرجا نشستی و ایستادی مدد کن خانم رباب رو"حسین ... ازاینجا دارم میبینم هر کی خودشو میزنه اطرافیان دستشو میگیرن؛توخیمه کسی نتونست دست رباب بگیره،انقده لطمه به صورت زد" خودتون روضه خون خودتون باشید،"بسم الله الرحمن الرحیم...یاحسین..."و فدیناه بذبح عظیم..."راوی میگه حسین یه نگاه به خیمه ها کرد یه نگاه به لشکر راهشو کج کرد رفت پشت خیمه ها؛قنداقه ی خون آلود علی گذاشت رو زمین باغلاف شمشیر یه قبرکوچولو کند قنداقه رو گذاشت توقبر همین که دستاش پرخاک کرد دید یه صدا،یه ناله میاد! حسین صبرکن آقا من مادرم آقا یه باردیگه بچه مو بغل بگیرم آقا...

اصغرکه به چهره ازعطش رنگ نداشت...

یارای سخن با من دلتنگ نداشت

یا رب تو گواه باش شش ماهه ی من

شدکشته ی جنگ و با کسی جنگ نداشت...

.