نمایش جزئیات
غوغای اصغر علیه السّلام
کربلا گفتم کران را گوش نیست
ور نه از غم بلبلی را خاموش نیست
بلبلان چه چه از ماتم می زنند
روز و شب از کربلا دم می زنند
هر نظر بر غنچه ای تر می کنند
یادی از غوغای اصغر می کنند
گفت بابا بی برادر در گشته ای
بی کس و بی یار و یاور گشته ای
گر تو تنهایی بگو من کیستم
اصغرم اما نه اصغر نیستم
خیز اسماعیل را آماده کن
سجده ی شکر بر این سجاده کن
ای پدر حرف مرا در گوش گیر
خیز این قنداقه در آغوش گیر
خیز با تعجیل میدانم ببر
بر سر نعش شهیدانم ببر
تشنه ام اَمّا نه بر آب فرات
آب می خواهم ولی آب حیات
آب در دست کمان دشمن است
تیر آن نامرد احیای من است
آتش جانسوز را آواز داد
آخرین ققنوس را پرواز داد
خون اصغر آسمان را سیر کرد
خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد
آقاسی