نمایش جزئیات

ای که دلدار و دل آرا ودل آرایی علی- محمود كریمی

ای که دلدار و دل آرا ودل آرایی علی- محمود كریمی

ای که دلدار و دل آرا ودل آرایی علی

ماقتیل عشق و تو مارا مسیحایی علی

زاده ی لیلایی و عالم بود مجنون تو

ره زن داغ حسین و جان لیلایی علی

دیده ی یعقوب گر می دید رخسار تو را

دل زیوسف می برید از بس که زیبایی علی

آیینه در آیینه تکثیر نقش پنج تن

چون حسینی و حسن،زهرا و طاهایی علی

درحضورت قامت،سرو از خجالت آب شد

ثانی عباس و پیغمبر سرا پایی علی

گرچه از جام لبت،سیراب گشته خضرها

کشته ی لب تشنه مابین دو دریایی علی

گرچه هر جا پا به پای عشق می آیی چرا

با حسین و زینب از میدان نمی آیی علی

...

چرا غرق در خون شدی نقش صحرا

         چرا پاره پاره ،چرا اِرباً اربا

بنی بنی ، بنی بنی

مزن دست و پا پیش چشمان بابا

مکن عزم رفتن ،رشید تهمتن

نگاهی به اشک ِ منو بغض سقا

بنی بنی،بنی بنی

مزن دست و پا پیش ِ چشمان بابا

تو با خستگی و جهاد و شهادت

تو و تشنگی نه حاشا بک الله

برایم به جز پاره پاره ،تن تو نمانده، نمانده

          برایم از آن قد و بالا نمانده

وجود تو جمع علی بود وزهرا

تنت مثل مادر سرت مثل مولا

بنی بنی ،بنی بنی

مزن دست و پا پیش چشمان بابا

.