نمایش جزئیات
روضه ی شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام _سید مهدی میرداماد
درسته روز رحمت پیغمبر اما مطمئنم امروز ...پیغمبر هم میگه جانم حسن...اون روز وقتی داشتن تو خونه باهم کشتی میگرفتن بازی میکردن با اباعبدالله مادرش دید همه خونه دارن میگن حسین فقط پیغمبر هی میگه حسن حسن ،بعضی وقتهام با دستش کمکش میکرد،یا رسول الله بچه کوچیک تر و تشویق میکنن، صدا زد فاطمه جان حق داری گله کنی اما نگاه کردم دیدم ملک و ملکوت همه میگن حسین، کسی نبود حسنم و صدا کنه.... *
هرگز یتیم های مدینه ندیده اند
از ذکر مهربان حسن چاره سازتر
صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین
ای از تمام اهل جهان سرفرازتر
حتی شریک زندگیت دشمن تو بود
مولا کدام داغ از این جان گدازتر
*از برادرش هم مظلوم تر بود، ابی عبدالله یه همسر داشت به نام رباب اومد پیش زین العابدین کاروان میخواست از کربلا اربعین برگرده با ادب محضر امامش زانو زد آقا جان...اجازه میدید من کربلا بمونم... صدا زد رباب ماهمه داریم برمیگردیم ،چرا نمیخوای یا ما مدینه برگردی ،گفت من که دیگه مدینه کسی رو ندارم ،همه هستیم زیر خاکه.... ،امام سجاد به نقل معروف سپرد این بانو رو به طایفه بنی اسد.. ،میخوام یه لحظه مقایسه کنی که این امام کجا و اون امام کجا،طایفه بنی اسد فرمود این عروس ماست مواظبش باشید نزارید اذیت بشه ،می اومد کنار قبر ابی عبدالله چون امام سجاد بهش گفته بود که این قبر هم قبر حسینه هم قبر بچته دنبال بچه ات نگردی هابچه ات رو روی سینه بابام گذاشتم، می اومدن میگفتن خانم جان،بزار برات یه سایه بون درست کنیم این یه زنه ها وفا رو ببین.. میگفت زیر سایه نمیرم، خودم دیدم بدن آقام برهنه و عریان......*
.