نمایش جزئیات

روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام _ سید مهدی میرداماد

روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام _ سید مهدی میرداماد

"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّد ، یا اِمام َالغَریب ، اَیُّهَا الغَریب وَ ابنُ الغریب ،اَیُّهَا الکَریم و َابنُ الکَریم ، یا مولانا اَیُّهَا المُجتَبی یابنَ رَسولِ الله" فکر تواَم و صحن و سرایی که نداری داغِ حرم و درد بنایی که نداری لَه لَه زده ام تا بنشینم لب حوض و فواره ای و آب نمایی که نداری *آخه حرمت همش خاکِ ... "مثل روز اول محرم ناله بزن ...."* زَوّار تو حیران که چگونه بنشینند در گوشۀ تنهاییِ جایی که نداری کو کهنه رواقی که به قلبم بفشارد؟ هفتاد و دو تا کرب و بلایی که نداری آنقدر غریبی که نیفتاده کنارت مشک و علم و دست جدایی که نداری *ببین داداشت چقدر دورش شلوغِ ، یه طرف کف العباسِ ، یه طرف تل زینبیه است ،یه طرف خیمه گاهِ* به جز غمت آقا ، غمی تو سینه نیست شلوغِ کربلا ، کسی مدینه نیست زهرا برات گریه میکنه *هیچ کسی که نباشه مادرت هست ، تازه یه مادر دیگه هم هست ،دو تا مادر برات گریه می کنند* زهرا برات گریه میکنه اُم البنین سینه میزنه آهای بقیع نرفته ها وقتِ مدینه رفتنِ .... نواده های تو حرم دارن ولی چقدر غریبی ای حسن ابن علی به لطف و یاریِ آقام امام رضا می سازیم ما برات یه گنبد طلا
.

.

سلام من به اون آقایی

که دل سپردشم خدایی

کریمی که بر سر سفرش

همه میان برا گدایی ...

به درد عالمی طبیب ِ

مدینه بی یار و حبیب ِ

سلام میدم به اون آقایی

حتی تو خونشم غریبِ

غصه تو چشمای تَرِش بود

غریب آقا،غریب آقا

تشنه به خونِش همسرش بود

غریب آقا،غریب آقا

ای وای از این شهر مدینه

غریب آقا،غریب آقا

گفتن مذل المومنینِ

غریب آقا،غریب آقا

با اون محاسن سپیدش

زخم زبون چقد شنیدش

بارونی بود همیشه چشماش

وقتی مغیره رو میدیدش ...

اون کوچه بود مسیر راهش

بلند میشد ناله و آهش

چهل ساله که هر روز آقا

رد میشه از تو قتلگاهش

به زخمِ مادرش نمک خورد

غریب آقا،غریب آقا

به صورتش مُهرِ فدک خورد

غریب آقا،غریب آقا

یادش نمیره رویِ نیلی

غریب آقا،غریب آقا

تو گوششه صدایِ سیلی

غریب آقا،غریب آقا

*یه دفعه دید صدای سیلی اومد ، محکم مادر به دیوار خورد ...*

تابوتُ می برن رو شونه

چشم همه کاسۀ خونه

این آقا هم شبیه مادر

کاشکی که دفن میشد شبونه

لعن حق به جِبت و طاغوت

قاسم شده خیره و مبهوت

دلارو میبره تو گودال

تیرا که میخورن به تابوت

دیگه به پیش زینب

غریب آقا،غریب آقا

تنش نرفت به زیر مرکب

*حسین ..... دل امام حسن رو به دست بیار خودش امروز گفت : حسین .....*

شد به تنش اگه جسارت

غریب آقا،غریب آقا ...

انگشترش نرفت به غارت

غریب آقا،غریب آقا

*کربلا زینب رسید تو گودال ، دید یه بدن رو خاک افتاده ، سر نداره ، پیراهن نداره ، عمامه نداره ، بمیرم ، اینها همش کنار ، حرف من اینجاست ، میخوام بگم : من قبول ندارم زینب حسین رو نشناخت ، سید مهدی قوام خدا رحمتش کنه میگن این جوری روضه میخوند ، می گفت : یه نفر میره کربلا بر می گرده ، یه سفر ، یه بار میره بر میگرده ، تو جا مُهری هزار تا مُهر باشه ، مُهر کربلا رو میشناسه ، همچین که بوش کنه میگه : این بوی حسین میده ، این مهُر کربلاست ، یه نفر یه بار بره کربلا بیاد مُهر کربلا رو میشناسه ، چطور زینبی که پنجاه و چهار سال با حسینش زندگی کرده ، اما اومد تو گودال با تعجب پرسید : آیا تو برادر منی ؟ باور نمیکنم ... یه بدن رو یا از رو سرش میشناسن ، یا از رو لباسش میشناس ، یا از روی علامت مشخصه میشناسن ، یا نه ، یا از رو حجم بدن میشناسن ، زینب دید بدن از هم متلاشی شده ، " مُقَطَّع الاَْعْضآءِ" حسین .... *

ای کاش که روت را نمی بوسیدم

ای کاش که موت را نمی بوسیدم

تقصیر من است زیر و رویت کردم

ای کاش گلوت را نمی بوسیدم

فرج امام زمان بگو : حسین ....

.