نمایش جزئیات

دیارغربت

دیارغربت

از زهر کینه امشب رنگ از رخم پریده

در این دیار غربت جانم به لب رسیده

شد موسم جدایی – جواد من کجایی

همچون گزیده ماری ، دائم به خود بپیچم

سر تا به پا شدم آب ، دیگر نمانده هیچم

شد موسم جدایی – جواد من کجایی

دشمن به دل بسی خون ساعتی به ساعتم کرد

شکر خدا که این زهر ، از عضه راحتم کرد

شد موسم جدایی – جواد من کجایی

از دست میزبانم زهر ستم چشیدم

با یک جهان غم و درد عبا به سر کشیدم

شد موسم جدایی – جواد من کجایی

می گفت از دلِ سوز کجایی ای جوادم

آتش گرفته قلبم ، بابا برس به دادم

شد موسم جدایی – جواد من کجایی

(یونسیان)