نمایش جزئیات
در میلادیه حضرت عبدالعظیم حسنی
باز از بحر ولایت گهری پیدا شد
افق فضل و شرف را قمری پیدا شد
نخل سرسبز ولا را ثمری پیدا شد
یا که در طور ولایت شجری پیدا شد
در سماوات و زمین جشن عظیمی است امشب
عید میلاد کریم بن کریم است امشب
بهترین زاده أبناء زمان این پسر است
در ریاض علوی سرو روان این پسر است
فخر دین قبله دل کعبه جان این پسر است
نجل مولای جهان این پسر است
اوست سروی که بود دامن هستی چمنش
صلوات همه در حُسن حَسن در حسنش
صاحبان کرم و جود و رحیمش خوانند
اهل فضل و شرف و علم زعیمش خوانند
آیت رحمت رحمان و رحیمش خوانند
خیل عبّاد همه عبدعظیمش خوانند
اوست ماهی که بر ابناء زمان می تابد
نورش از ری به همه خلق جهان می تابد
حرمش کعبه آمال دل آگاه است
قامتش سرو و لبش کوثر و رویش ماه است
حسنی حسنش و بر خلق چراغ راه است
زائر مرقد او زائر ثارالله است
خاص و عامند ز هر سو رهین کرمش
دل صد قافله سرگرم طواف حرمش
اهل ری قدر بدانید چنین نعمت را
نعمت سایه این دست گل عترت را
فیض همسایگی تربت آن حضرت را
بر شما داده خدا این سر و این رفعت را
بال جبرئیل زده سایه به بام و درتان
این شما این حرم زاده پیغمبرتان
ری سپهر و حرم اوست مه تابانش
یا حجاز است و بود کعبه جاویدانش
برتر از عرش بود بارگه و ایوانش
جان من جان همه خلق جهان قربانش
دوست دارم که شب و روز زِِ لطف و کرمش
پر زند مرغ دلم یکسره سوی حرمش
زائر او به خدا فیض قرابت دارد
آیه وحی در این خانه کتابت دارد
در و دیوار حرم نقش نجابت دارد
زیر این قبه دعا کن که اجابت دارد
ماه صد انجمن این جاست خدا می داند
آفتاب حسن اینجاست خدا می داند
ای گل باغ حسن عطر تو پر روح صفاست
خاک درگاه تو بر درد دل خسته شفاست
کرم و جو تو بر ما به عیان و به خفاست
سر به خاک حرمت گر نگذاریم جفاست
ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بَدِ حادثه اینجا به پناه آمده ایم
تو به باغ دل ما سرو روان حسنی
حُسن پیدای حسن سرّ نهان حسنی
نخل طاها و گل عطرفشان حسنی
بلکه جانان همه خلقی وجان حسنی
ما به خاک حرمت روی نیاز آوردیم
حاجت خویش به درگاه تو باز آوردیم
تو عطا و کرم آل پیمبر داری
عصمت فاطمه و عزّت حیدر داری
ز حسین و ز حسن جلوه دیگر داری
تو مقام از سخن مدح فراتر داری
جان به قربان تو ای سیّد پاکیزه سرشت
شهر ری از تو بهشت است بهشت است بهشت
به جلال و به کمال و به مقامت سوگند
به تو وعزّت آباء گرامت سوگند
به صلوه به قعودت به قیامت سوگند
به خدا و به رسول وبه امامت سوگند
تو که سایه بر سر خلق دو عالم فکنی
چه شود گر نگهی جانب «میثم» نگری
شاعر:سازگار