نمایش جزئیات
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج حسن خلج
نالیدنِ یک مادرِ مأیوس کشنده ست بُغضی که بُوَد یکسره محبوس کشنده ست *یعنی چی بغضی که تو سینه محبوس باشه ؟.. گاهی وقت ها که غم و غصه زیاد میشه ، آدم دیگه یه آه نمیتونه بکشه ..* چنان گرفته گلویِ مرا دو پنجۀ غم *دیگران میان میگن حرف بزن ، درد و دل کن .. هرچی تو سینه ت هست بریز بیرون راحت شی ..* چنان گرفته گلویِ مرا دو پنجۀ غم سخن نه" گفتن یک آه نیز دشوار است *بمیرم برا دردِ دل هات مادر ..غم و غصه ها که نمیزاشت بی بی یه نفسِ راحت بکشه .. سنگینی غصه ها اجازه نمیداد خانم درد دل کنه .. این یه طرف ؛ اگرم میتونست ، به کی بگه ؟.. به علی که نمیتونه بگه .. به حسن و حسین که نمیتونه بگه دردهاشُ.. به زینبین که نمیتونه بگه .. بمیرم برات مادر ..* بی کس و خسته در این شهرمُ دلداری نیست غم دل با که بگویم که غمخواری نیست .. *بعضی ها دارن مثه شمع میسوزن .. تنها عبادتی که قضا نداره همین گریه ها و روضه هاست .. تنها عبادتی که جبران پذیر نیست اگه از دست بره همین مجالسِ .. به چشمات التماس کن بگو صحبتِ مادرمه نکنه آرام بگیری .. به دلت بگو اگه نسوزی نمیخوامت .. به چشمت بگو اگه بارانی نباشی نمی خوامت .. یه وقتی هست یکی میگه حیرونم با این همه مکافات هنوز زنده ام ، عمری ازش گذشته سن و سالی داری .. از زندگی گرمی سردی چشیده .. مادرِ هجده سالۀ ما چرا باید اینجور حرف بزنه ؟..* زنده ام باز پس از این همه ناکامی ها به خدا کس نشناسم به گرانجانی خویش *اُف بر این دنیا ، مادرِ برگِ گل ما اینجور حرف بزنه ..* نالیدنِ یک مادرِ مأیوس کشنده ست بُغضی که بُوَد یکسره محبوس کشنده ست *از همۀ شما عذرخواهی میکنم از امام زمان معذرت میخوام ..* سیلیِ به زهرا سبب قتلِ حسن شد آری به خدا غصۀ ناموس کشنده است غصۀ ناموس برا منو تو کشنده ست اگه همۀ غیرتمندانِ غیورِ عالم رو جمع کنن همۀ غیرت هایِ عالیِ عالمُ جمع کنن در برابر غیرتِ علی و بچه هایِ علی قطره ای از اقنانوس بی انتهاست .. اون علی بایسته نگاه کنه .. امام مجتبی بایسته تماشا کنه .. یه بی حیا و کثافت دست به رو مادر و همسر مولا بلند کنه .. رحمتِ خدا به این ناله ها و اشک ها .. بعضی ها طاقتِ شنیدن این روضه ها رو ندارن .. اگر این است تاثیرِ شنیدن شنیدن کی بُوَد مانند دیدن .. حاجتمند و گرفتار زیاد اجازه بدید بریم درِ خانۀ قمرالعشیره اباالفضل العباس .. غیرت یعنی عباس ، روضۀ عباس رو اینجور بخونم حالا که صحبت ناموس و غیرتِ .. یه نگاه کرد به سرِ عباس بالا نیزه ، گفت داداش : در کوفه بیشتر به قدت احتیاج بود با آستینِ پاره نمیشد که رو گرفت تو دامنِ عمه نشسته ، گاه گاهی عمه نوازشش میکنه .. سرشُ بلند کرد گفت عمه جان بگو بدونم عمو با من قهره؟.. نه عزیزه دلم چرا با تو قهر کنه .. گفت عمه هر وقت چشمم به چشمش می افته بالایِ نیزه ، چشماشُ میبنده ..صدا زد عزیزِ دلم عمو جانت غیرت الله .. طاقت نداره ببینه خواهر و برادرزاده هاش، بی پرده و حجاب تو کوچه و بازار شهر ....ای حسین ..... .