نمایش جزئیات

سینه زنی _ واحد _ کربلایی مجتبی رمضانی

سینه زنی _ واحد _ کربلایی مجتبی رمضانی

ویران شود آن کوچه که مادر زمین خورد بین گذر با دیده های تر زمین خورد 2 زهرا و حیدر آیینه بودن هم را زهرا،زمین که خورد پس حیدر زمین خورد2 درسر وقار مرتضی را با خودش داشت 2 بد شد میان جمعیت با سر زمین خورد اهل زنا که صحبت از دین خدا کرد 2 هم حرمت محراب هم منبر زمین خورد میگفت اگر صدیقه ای شاهد بیاور چه طعنه ها ازمردم این سرزمین خورد 2 (حوریه ای که با تلنگر لطمه میدید 2 باپا لگد که خورد محکم تر زمین خورد)2 هرجا پیمبر بوسه اش میزد کبود است 2 یعنی ، سفارش های پیغمبر زمین خورد طفلی حسن در کوچه خیلی دست وپا زد تا پا شود مادر ولی آخر زمین خورد *بزار سریع رد شم و برم* این رفتن و این آمدن چه دردسر داشت یک گوش سنگین شد،دوتاگوهر زمین خورد خیلی دلش میخواست تا زینب نفهمد 2 اما نرسیده به پشت در ، زمین خورد.... یک روز زیر دست و پا مادر زمین خورد یک روز زیر دست و پا دختر زمین خورد زهرا زمین که خورد با معجر زمین خورد زینب ولی صد بار بی معجر ....... همه بگید حسین ..... یا اباعبدالله ...یا حسین ثارالله....

.