نمایش جزئیات
مدح و توسل _ میلادِ علی اصغر علیه السلام _ حاج حسن خلج
از آسمان به زمین آفتاب می آید
علی اصغرِ عالی جناب می آید
رسید آینه دارِ امام عاشورا
رسید حُسن ختامِ قیام عاشورا
*دیدید وقتی میرید یه جا مهمانی،یه بزرگ مهمانی داده،بعد از پذیرایی های بسیار و مفصل،آخرالامر، میگه:آخرین پذیرایی رو میخوام سوپریزت کنم،مثلاً یه نوع پذیرایی رو میاره رو دست همه ی پذیرایی هایی که قبلاً کرده، مهمان جا میخوره،شُکه میشه،ذوق زده میشه،حسین تو کربلا گفت:خدا! ازت با علی اکبرم پذیرایی کردم،ازت با عباسم پذیرایی کردم،ازت با قاسمم پذیرایی کردم،خدا! دستای زینب رو در اختیار ریسمان گذاشتم،خدا معجر رقیه رو دادم، خدا حالا می خوام آخرین برگ برنده رو، رو کنم،حسین دیگه چی داری؟قنداقه ی علی اصغر...حسین...*
اگرچه غُنچه ی پیچیده در قمات است این
به لعل کوچک خود چشمه ی حیات است این
*نگاه به جثه ی کوچیکش نکنید،عالم رو بهم ریخته،تنها کسی که تو کربلا تا شهید شد خدا مستقیماً به حسین تسلیت گفت،حسین جان!سرت سلامت. روایت داریم،تا علی اصغر رو زدن،خدا فرمود:جبرئیل برو پیش حسین، دیگه جلو تر نرو، تا انتها نرفتی هم نرفتی،دیگه خون علی اصغر پُر کرد،من ِ خدا قبول دارم،ارباب ما گفت:من با تو یه عهدی بستم، ارباب ما زیر قولش نزد، گفت: من با تو یه پیمانی بستم،تا نبینم سر علی اصغر رو بالا نیزه آروم نمیشم، تا سر من رو از این شهر به اون شهر نبرن قرار نمی گیرم،حسین....*
فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست
قسم به او که علمدار کوچک باباست
تبسمی زد و تا کبریا به وجد آمد
از آن دو چشم خدایی خدا به وجد آمد
عجب شبی است که روی علیست مهتابش
رباب گرم نگاهش رقیه بی تابش