نمایش جزئیات
سینه زنی شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به نفس حاج حسین سازور
من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است بارانِ غربتم به روی گونه جاری است
من آن مسافرم که ز اجداد اطهرم غربت برای زندگی ام یادگاری است
سهم من از تمامیِ دنیاست جام زهر سهم دو دیدهٔ پسرم بی قراری است
پهلو شکسته مادرم آمد به سامرا این ماهِ ایام ماتم و محن و سوگواری است
من می روم به دیدۀ خونبار ، سامرا گردیده کربلای من انگار ، سامرا
زهری که خورده ام به تنم التهاب ریخت رنگم پرید و بر رخ من ماهتاب ریخت
سوزاند زهر معتمد از پای تا سرم زهرش شراره بر جگرم بی حساب ریخت
تا اینکه دست و پا بزنم هم رمق نماند از بس توان ز پیکر من با شتاب ریخت
این غم عذاب داد مرا تا در آن میان دیدم به چهرۀ پسرم اضطراب ریخت
می خواستم که آب بنوشم ز تشنگی از دستهای بی رمقم ظرف آب ریخت
من که ز دست مهدیِ خود آب خورده ام یاد حسین کردم و صد بار مرده ام
در بسترم من و به سرم مادرِ حسین گردید خاک کرببلا بستر حسین
من سر به دامن پسر خود گذاشتم ای وای بر حسین و علی اکبر حسین
فرزند من کنار من است و دلم شکست بر حالت حسین و علی اصغر حسین
اینجا جسارتی به من و پیکرم نشد در زیر دست و پاست ولی پیکر حسین
والله قلب عمۀ ما تکه تکه شد هر دفعه ای که دید به نیزه سَرِ حسین
پامال شد به روی زمین جسم جَدِّ من اشکش چکید هر که شنید اسم جَدِّ من
.