نمایش جزئیات

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا _ سید رضا نریمانی

مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا _ سید رضا نریمانی

گل نرگس بیا بیا ... بیا نگاه کن یه عده‌ای از این جذامیا دور هم نشستن ... یه محلی به ما بده. همه مارو طرد کردن، بیرونمون کردن .. آخه یه عده‌ای از این جذامیا دور هم بودن دیدن آقا داره رد میشه یه تعارف زدن: آقا میشه با ما هم‌سفره بشید! یهو دیدن آقا از مرکب پیاده شد نشست کنار این جذامیا .. روایت میگه ساعت‌ها نشست، لقمه دهنشون میذاشت. (تهِ این روایت خیلی قشنگه ..) تعارف زد آقا، فرمود شما به من تعارف کردید من با شما هم‌سفره شدم. میشه حالا منم یه تعارف به شما بزنم شما با من هم‌سفره بشید؟ گفتن آقا مگه نمی‌دونی ما جذامی هستیم؟! ما رو تو شهر راه نمیدن. گفت چرا؛ اما بیاین؛ درِ خونۀ من به روی همه بازه. به غلاماش هم سپرد گفت امروز مهمون ویژه داریم.. سفره‌ای، تزئیناتی، دَم و تشکیلاتی. همه با خودشون میگفتن چه خبره!؟ امروز کی می‌خواد بیاد خونه‌ی ارباب؟! همۀ غلاما به‌خط‌ شدن؛ یهو دیدن از اون دور یه عده‌ای صورتها رو بستن دارن میان، تا دَم خونه رسیدن صورتها رو باز کردن. -اینا که جذامی‌اند . -گفتن آقا دعوتمون کرده ... (1) حرف من اینه؛ آقاجان، این بچه‌ها همه میگفتن گل نرگس بیا بیا. توام میشه یه تعارف به ما بزنی ؟! (چی می‌خوای؟! دردت چیه این همه داری مقدمه میچینی؟!) میشه به ما هم بگی اربعین همه‌تون پابرهنه بیاید دعوتید حرم، بیاید کربلا.... حسین ... منبع: 1)وسائل، ج 2/ص 457 .