نمایش جزئیات

حاج حسین سیب سرخی -شور مشکل گشای عالم آقا امیر المومنین علیه السلام

حاج حسین سیب سرخی -شور مشکل گشای عالم آقا امیر المومنین علیه السلام

باران که می بارد دلم سرمستِ غوغا می شود
هر قطره ای رویِ لبم یک ذکرِ مولا می شود

حُبَش همه دارایی ام،عشقش تمام باورم
یک جمله باشد علتش شیرِ حلال مادرم

نه صوفی ام،نه غالی ام،من نه علی اللهی ام
من هم نفس با فاطمه حیدر ولی اللهی ام

شمسِ جمال مرتضی از جلوۀ حق منشق است
بالاترین قدرش همین حق باعلی او با حق است

هر کس که شد در بند او روز جزا در عزت است
کوچکترین کار علی تقسیم نار و جنت است

درّ فلک نادیده را دستِ علی داده رسول
زهرا بود هستِ علی،حیدر بود مست بتول

در رزم و در جنگاوری تک تازِ ملک لافَتی
هرکس که آمد در مصاف،کرکِ پرش مانده به جا

شیر خدا در معرکه وقتی که یاهو می کشد
دنبالِ گرد راهشان «أینَ تفِرّوا» می کشد

وقتی که شمشیر دو دم در آسمان طوفان کند
دست خدا از هم جدا،هم کفر و هم ایمان کند

حیدر مدد ... حیدر مدد ...

ای غاصبِ حقِ علی بشنو فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ
نشنیده ای آیا مگر السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

گردِ نجف پر می زنم نزدیکیِ ایوان طلا
شاید بگیرم از علی امشب براتِ کربلا

درمان این دلدادگی دیوانگی باشد فقط
دیوانگان مستی کنید اسم حسین آمد وسط

رخصت بده از خرمَن ت من هم بگیرم خوشه ای
رویایِ هر روز و شبم به به عجب شش گوشه ای

گرچه نبودم لایقت حتی برایِ نوکری
میدانم اما با وفا ، تو کربلایم می بری

از اول عمرم همین بوده تمام باورم
تو آخرین همراه من هستی به جانِ مادرم

رد گناه و معصیت،گرچه به قلبم باقیِ
اما خیالم راحتِ ، پرونده دست ساقیِ

حسین .....