نمایش جزئیات
زمزمه و روضه جانسوز شهادت حضرت زینب(س) بنفس کربلایی سید رضا نریمانی
*میخوای روایتِ پیغمبر مصداقت بشه؟!.. به بیبی دو عالم فرمود دخترم نگران نباش از امت من یه عدهای میان ، مرداشون مثلِ زن ها برا حسینت ناله میمیزنن .. مویه میکنن .. ضجه میزنن .. تا این حرفُ زد بیبی خیلی خوشحال شد ، شروع کرد دعا کنه در حق من و تو ...* زیر گرمایِ بیابان پیکرش شد زیر و رو رویِ نیزه رأس شاه سر جدایم رفت، رفت منم زینبی که غریبی تُ دیدم توی نصف روز از زمونه بریدم تو میدونی داداش که من چی کشیدم یهجوری به دورِ حرم میدویدم تمام امیدم یهو نا امید شد که بادِ مخالف وزید و شدید شد تو گرد و غبارا تنت ناپدید شد موهامُ میبینی یه روزه سپید شد .. *چرا داداش؟ ..* که دیدم به دورت عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه رو سینهت نشسته دیدم قاتلت رو که خنجر به دسته صدام میزدی با دهان شکسته هنوزم میتونم بگم روبه روتم میدونی هنوزم به فکر گلوتم من آتشفشانم نه،کوه سکوتم خودم گریه دارم خودم روضهگوتم همون روضه ای که گلوتو بریدن با سرنیزههاشون تو رو میکشیدن منو مادرت رو گمونم ندیدن که با مرکاباشون به روت میدویدن چی از تو گذاشتن به جز تکه جامه یهتیکه عبا و یهتیکه عمامه همون تکه پیرهن همیشه باهامه گاهی روی سینهم گاهی رو چشامه واسه زخم سینهم همش التیامه اگه سخته واسهت نمیدم ادامه تحمل کن اینو که حرفم تمامه میخوام غیرتی شی آخه حرف شامه صدای رقیهست که تو ازدحامه داره میگه آی زجر بزن از خدامه بگم از سنان که مغیرهمرامه یزیدی که فکر یه بزم حرامه حسین....