نمایش جزئیات
مدح و توسل ویژۀ وفات اُم المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها به نفسِ استاد حاج منصور ارضی
بانویِ بانوان دنیایم
اَمة الله ام و کنیز رسول
بس که در شان و رتبه والایم
سیدالانبیاست شوهر من
سیدالاوصیاست مولایم
فاطمه کوثر است اما من
مادرِ کوثر ، اُم زهرایم
اوست اُم الائمه اما من
مادرِ مومنین به دنیایم
فاطمه ذات لیله القدر است
ظرفِ آن ذات پاک و یکتایم
سّر مستودع خدا زهراست
محرم سّر آل طاهایم
شیعه زهرا شناس می گردد
گر شناسد مقام عظمایم
با دو آقای جنتم محشور
در جنان زینب است همتایم
ماه رحمت ، مه لقایِ من است
من سفیر بهار دل هایم
اولین مومنه به اسلامم
یار احمد ، به رغم اعدایم
من گواه نزول قرآنم
خانۀ وحی گشته ماوایم
همچو آیینه ام به خُلقِ عظیم
راه وی را چو سایه پیمایم
هستی ام نذر دین حق گردد
بخدا با خداست سودایم
هرکه یار نبی شود ، او را
یارِ امروز و یارِ فردایم
در حریم نبوتم ، ساکن
بر طریق ولایت ابقایم
در تولا ز هر که پیشترم
در عمل مظهر تبرایم
الگوی صبر و استقامت و عشق
اسوۀ زهد و حلم و تقوایم
مهد حجب و عفاف و پاکی ها
شهد ایثار و عطر گل هایم
در تعبد زبان زدِ مردم
در تعهد ز هر که اولایم
در سخاوت نباشدم مثلی
در کمالات تاجِ سرهایم
هر بلا را به جان خریدم من
بر نبی مایۀ تسلی یم
شعب و تحریم و کینه و طعنه
جزئی از حربه هایِ اعدایم
ابتران گر تمسخرم کردند
داد کوثر خدایِ یکتایم
بارها گفت همسرم با من
ماجرای غمین زهرایم
دخترم بعد من شود تنها
چه کند این یتیم تنهایم
من نباشم کنار دختر خود
فضه گردد معینِ زهرایم
آتش و کوچه را نمی بینم
مجتبی یارِ او شود ، جایم
کربلا را دقیق میدانم
سویِ جنت سفیرِ غم هایم
کربلایی شنیده ام که مپرس
آگه از داستانِ سرهایم
حق سلامم رسانده از لطفش
کفن آماده کرده ای وایم
من بپوشم عبایِ پیغمبر
بی کفن شد عزیز زهرایم