نمایش جزئیات
غزل مصیبت _حضرت اباعبدالله علیه السلام_حاج حسین سازور
آقا ندیده ام به آقایی حسین
نامی نخوانده ایم به زیبایی حسین
حوروبهشت و لذت آن مال دیگران
مارابس است،روی تماشایی حسین
حب الحسین،معنی اصلی حکمت است
لقمان کجا و کثرت دانایی حسین
بانان سفره ی کرمش قدکشیده ایم
شد خرج ما تمام دارایی حسین
*ای قربونت برم آقا*
بانان سفره ی کرمش قدکشیده ایم
شد خرج ما تمام دارایی حسین
این بزم رابه باده ی نام،احتیاج نیست
می،میشود به کام همه،چایی حسین
بیچاره آن کس،که سراغ طبیب رفت
وقتی شفاست،خاک مسیحایی حسین
*بابا بعضی دردهاروفقط باید حسین درمان کنه،یعنی همه دردها به خصوص بعضی از درد هایی که هیچ کس نمیتونه براش طبابتی داشته باشه،فقط باید بری سراغ حسین،اگه میخوای عوض بشی باید بری پیش حسین"اگه میخوای کربلایی بشی باید بری پیش حسین،میگه سالهابارفیقم مراوده داشتم،نشستو برخاست داشتم دیگه میرفتیم کنارسفره ی همدیگه میشستیم(بپاباکی غذا میخوری،بپاداری باکی راه میری
باکی شریک میشی،باکی میخوای کاسبی کنیاول ببین،دین داره یا فقط دنبال پول دنیاست،هرطوری شد،حروم حلال ، زدوبند،این ور،اون ور قاچاق کنه)گفت سالها باهاش نون نمک میخوردم یه روز داشتم عاشورامیخوندم،یهو دیدم داره بمن خیره خیره نگاه میکنه گفت اینا چیه داری میخونی!؟گفتم فلانی زیارت عاشوراست"حدیث قدسی خداست این زیارت گفت بریز دور،اینابدعت، ایناکفر خیلی بهم برخورد،خیلی تاسف خوردم گفتم سال هاباکی هم کاسه بودم"دیدی چه ماری کنارم بود،خودم نمیدونستم رفتم،ازش جدا شدم،شب شد شب ازنیمه گذشته بود،خوابم نمیبرد،گفتم میرم درخانه شان ثواب عاشورارو از زبان پیغمبر،از زبان امام زمان اززبان اهل بیت براش میگم"قبول نکرد،تا اونجایی که میخوره میزنمش نامردتوکی بودی کنار من؟؟سالها رهزن دین من بودی!اومدم نیمه شب درخونشون در زدم دیدم یه خانمی دروبازکرد،گفتم فلانی رومیخوام ،دیدم گریه میکنه گفت رفت کربلا"گفتم فلانی رو میگم،گفت اره ،اره رفت کربلا"خیلی متعجب شدم،به سرعت خودمو رسوندم کربلا حرم ابی عبدالله،یه چرخ توحرم زدم؛پیداش نکردم اومدم ،دیدم پایین پاصورتش روخاک گذاشته؛میگه حسین جان، منوببخش، منوببخش..."
صداش زدم تاچشمش بمن افتادگفت فلانی توهم منوببخش" ناراحتت کردم،چی شده،مفصله بماند،
گفت رفتی،منم اومدم خونمون،خواب دیدم در عالم رویادیدم،هودجی ازآسمان داره میاد پایین،یه برگه هایی داره میریزه پایین ازهودج بیرون رفتم دیدم نوشته:
"برائة من النار"یعنی آزادی از آتش
رفتم جلو،یه دونشوبگیرم،دیدم اون صدایی که تو هودج بود صدای یه خانمی
گفت:بروتوکه حسینی نیستی بهت بدم اینا مال حسینی هاست،اینا مال گریه کناست،انقدگریه کردم،انقدناله زدم،گفت اگرازاین برگه هامیخوای باید الان بری کربلا پیش حسین*
بیچاره آن کس که سراغ طبیب رفت
وقتی شفاست ،خاک مسیحایی حسین
ما جز به تربتش به دوا لب نمیزنیم
مارابس است نسخه ی سرپایی حسین
سنی وشیعه،قوم مسیحی به جای خود
کم نیست،عاشق بودایی حسین
معنای نفخ صورقیامت چنین شود
سجده کنید بر رخ زهرایی حسین
در صبح حشر،وقت حساب و کتاب ما
رمزشفاعت است هماوایی حسین
مادر صفوف سینه زنان جا گرفته ایم
این است گوشه ای زصف آرایی حسین
هرجاکه روضه خوانده شودکربلای ماست
عالم شده است،وادی رویایی حسین
*حسین آرام جانم،حسین روح روانم
دیگه این ناله ها خبری نیستا تانفس داری بگو:
حسین آرام جانم،حسین روح روانم
به جاپدرمادراتون بگین،به جا کشته های دشت منا،به جاشهدا،به جامدافعین حرم،به جازیرخاک خوابیده ها
حسین آرام جانم" حسین روح و روانم
.