نمایش جزئیات

روضه جانسوز_روز عاشورا_روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام_حاج حسن خلج

روضه جانسوز_روز عاشورا_روضه حضرت سیدالشهدا علیه السلام_حاج حسن خلج

یک طرف لطمات خُدود..

 

*یک طرف زن و بچه دارن ضجه میزنن، گیسوان می کنن..لطمه به صورت میزنن..*

 

لطمات خدودیک طرف

شمر داشت می خندید..

 

*یا حسین..یا حسین...شروع کرد تا دید زینب داره نگاه میکنه از بالا تل..خنجر هندی رو دراورد..میشماری با من یا نه،چند تا ضربه بوده؟یک... دو... سه... چهار... پنج...*

 

بعدآن ضربه ی دوازدهم

بدنی داشت مثل بید میلرزید

 

*زینب دوید ... دوید ... دوید ...*

 

کمتر بر این شهید بدون کفن بزن

این ضربه ی دوازدهم را به من بزن

هر آنچه بود رفت وَ بردند

این قدر این شهید مرا زیر و رو مکن

 

*تیر خلاص رو بزنیم امروز دیگه*

 

او می دویدو من میدویدم

اوسوی مقتل من سوی قاتل

 

"بسم الله و باالله و علی مله رسول الله"

 

او می کشیدو من میکشیدم

او خنجرش را من آه از دل

او مینشست  و من مینشستم

او روی سینه....

 

*نه نه...الان یادم افتاد یکیشو نگفتم...*

 

او می بریدو  من می بریدم

او از حسین .....

 

حسیین...یه ده دوازده شب، شب و روز رفتی عزاداری رمق گریه نداری..دو تا ناله میرنی دیگه صدات در نمیاد زینب از 28 رجب دنبال حسین اواره ی این بیابون ها و کوه ها و تا رسیده به کربلا..حالا هم که وضعش اینه...

 

سری به نیره بلند است...حسیین...

 

حسین تو گودال افتاده شمر رفته تو گودال" زینب دست و پاشو گم کرده خدایا چکار کنم،خدایا به کی بگم نشسته رو سینه ی داداشم از بس هیچکی نبود رو کرد به عمد سعد گفت مگه نمیبینی دارن حسین رو میکشن،ملعون ولد الزنای حروم زاده از سخن زینب اشکش جاری شد روشو برگردوند گفت این زن رو تا میخوره بزنین ریختن سر زینب،ابی عبدالله همه ی توانشو جمع کرد تو دو کنده زانو ... زینب برگرد ... حسیین...

بسم الله الرحمن الرحیم

یا حسین

"و فدیناه  ..."

حسیین...

 

امازینب دست پرورده ی فاطمه است، مگه امامشو تنها میذاره رفت ولی دوباره برگشت اما این بار دیگه همون کاری که با مادرش کردن ..یه کاری کردن دیگه شب یازدهم نماز شبشو نشسته میخوند...

.