نمایش جزئیات

زمزمه و روضۀ جانسوز _ امام حسین علیه السلام _ سید مهدی میرداماد

زمزمه و روضۀ جانسوز _ امام حسین علیه السلام _ سید مهدی میرداماد

منمو هوای تو

هوای نفس زدن تو روضه ها ...

منمو هوای تو

هوای هروله بین زائرا ...

منمو هوای تو

هوای سینه زدن تو کربلا ...

منو از خودم بگیر ... خودتو ازم نگیر ...

به خدا بدجوری آقا به تو وابسته شدم

به دلم جلا بده ... باز یه کربلا بده ...

به خدا من از همه غیر خودت خسته شدم

از غم دوری تو ، غم مهجوری تو

مثه یک شیشه ی سنگ خورده ی بشکسته شدم

همه چیم ، حرم حرم حرم ....

زندگیم ، حرم حرم حرم ....

میبریم ، حرم حرم حرم ....

 

*یکم روضه بخونم ، الله اکبر ، جلو چشمش گفتن بُغضاً لِاَبیک ... بعضی مقاتل نوشته به باباش ناسزا گفتن ... سب امیرالمومنین جلو پسر ... شما یه حرف ناسزا به پدرت خدای نکرده بزنن میخوای طرف رو زنده نزاری ، جلو چشمش ناسزا گفتن به باباش ... خیلی گریه کرد ... بمیرم برات ... آقاجان ... سنگ بارانت کردن ... با پیشانی شکسته وارد خیمه زینب شد .... زینب یه نگاه کرد دید پیشانی برادر صدمه دیده ... گفت برادرم خودت رو معرفی نکردی ؟! ...شاید اینا تو رو نشناسن ؟!

گفت زینبم ، خودمو معرفی کردم ... ای کاش معرفی نکرده بودم ... (چرا حسین ...؟!)*

آخه تا گفتم من پسر علی ام .... تا گفتم من پسر فاطمه ام ... ( آماده هستی یا نه ؟...)

 

لیک آتش بر دل تنگم زدن ...

نام زهرا بردم و  سنگم زدن ....

 

*پیراهن و بالا زد خون پیشانی رو پاک کنه ... قلبش رو با تیر سه شعبه ....*

 

ای حسین ....

.