نمایش جزئیات

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد

در غم تشنگی ات اشک چکیدن دارد

تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت

صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد

چقدر بوی دل و موی پریشان آورد

از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد

خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل

می کشم آه که این آه کشیدن دارد

گاه گاه از دل آشفته خود می پرسم

غنچه ای خشک که پرپر شده چیدن دارد؟

عید قربان شده و نوبت تو شد اما

خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟

کاروان تو کجا و من خسته اما

دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد