نمایش جزئیات
متن شعر شب عاشورا
آنچنان که بارش باران نم نم دیدنی است
چشم خیس گریه کنهای محرم دیدنی است
هم نزول حضرت جبریل سوی روضه ها
هم گدایی کردن امثال حاتم دیدنی است
اکثر ایام گرچه خالی از زیبایی است
چهره این شهر در محرم دیدنی است
میشود معشوق با لبخند زیباتر ولی
چهره عاشقی همراه با غم دیدنی است
ظاهر آراسته خوب است اما این دهه
صورت خونی و موی پریشانم دیدنی است
صحنه ای از مرقدت نقش است در اندیشه ها
کربلای بالای گنبد موج پرچم دیدنی است
مثل آن روزی که یک عاشق به دلبر میرسد
لحظه پیوستن شاه و گدا هم دیدنی است
کاش میفهمید آن دیو سیاه بدسرشت
حلقه خاتم به دست شاه عالم دیدنی است
گرغیاث المستغیثین منی هنگام مرگ
میزبانی تو در آن واپسین دم دیدنی است
درمیان نامه اعمال در محشر فقط
روزهایی که برایت گریه کردم دیدنی است
خون دل زینب زچشم تر میامد
داغی بروی سینه خواهر میامد
گرچه علمدارش به خیمه ها پاسبان بود
گرچه زدستش کار یک لشکر میامد
اما میان گریه افتاد وغش کرد
آخر بوی فراق از حنجر میامد
با چه امیدی با حسینش همسفر شد
حالا بزودی شب آخر میامد
میگفت با گریه فقط گودال گودال
از دست زینب کاش کاری بر میامد
چشمی به هم زد عصر فردا آمد ودید
شمر از میان خاک و خون با سر میامد
لبهای خشکش پاره تر میشد بمیرم
میخورد ضربه ضربه ای دیگر میامد
برداشتند عمامه و کفش و ردا را
پس ساربان سروقت انگشتر میامد
من دارم امشب شب زنده داری
دعای زینب با اشک جاری
ای خدا کم مکن تو از سر من
سایه قامت بردار من
ای حسین غریب بردار من حسین