نمایش جزئیات

غزل ابتدایی جلسه و توسل به ساحت مقدس سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسین سازور

غزل ابتدایی جلسه و توسل به ساحت مقدس سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسین سازور

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ

 عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ

وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ

وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 

 

رحمت برآنکه با تو من را آشنا کرد

اسم تو را بردم مرا زهرا دعا کرد

 

*شبِ بسیار با عظمتِ تاسوعاست .. فرمود امام زمان هرکجا روضۀ عموجانم خونده بشه من سراسیمه میام .. یه سلام بدیم به آقا همه با هم : السلام علیک یا اباصالح المهدی یا بقیه الله الاعظم آجرک الله ..*

 

هر کس به یک نوعی به دردِ روضه ات خورد

کشتیِ تو بر آب افتاد و چه ها کرد

 

*چقدر قهر کرده با خدا آشتی کرده .. چقدر دور افتاده به تو نزدیک شده .. به خاطر تو چقدر خدا بنده پیدا کرده .. این تو هستی که دست همه رو میگیری آقاجون .. این تو هستی که دنبالِ ما گشتی مارو پیدا کردی والّا ما کجا روضۀ تو کجا .. من که یقین دارم تو روضه ات اول کسی که میاد مادرت زهراست .. (بزرگان از علمایِ ما که باید آدم وضو بگیره بعضی هاشونُ اسم هاشونُ ببره ، میگفتن ما افتخارمون اینه روضه خوانِ حسینیم ..*

 

هر کس به یک نوعی به دردِ روضه ات خورد

کشتیِ تو بر آب افتاد و چه ها کرد

حر ریاحی با تو شد حر حسینی

در محضر تو میتوان مس را طلا کرد

ماه خدا یک شعبه اش ماه حسین است

خیلی جوان در ماتمت رو به خدا کرد

 

*برای همینه تمام عالمِ کفر دست به دست هم دادن منو تو رو از این مسیر جدا کنند .. شک بندازن تو دلهاتون میگن ح س ی ن چیه که همه اسمشو میارن حسین .. بیچاره نمیدونن این چهارتا حرف معجزۀ خداست .. یه حسین میگی دلتُ میبره .. بالاخره خداکنه به آبروی حضرت زهرا کسی گرفتار این مسائل نشه ،اما بدونید تو هر حالی که بودید حتی گناه ؛ رو از حسین برنگردونید ..

 عشق مجاز کورش کرده بود  افتاده بود دنبال چشم و ابرویِ یارش ،خلاصه کار به جایی رسید خانوادش گفتن باید مسیحی بشی تا دخترُ بهت بدیم . بی دین میشم ، عروسی کرد و به دینِ دختر درآمد یه مدتی گذشت آتش خاموش شد ، رفت تو فکر ، چیکار کردم ؟ یه روز واردِ خونشون شد زنش ، دید شوهرش سر کار نرفته تو خونه نشسته چشماش کاسۀ خون ".. فردا همینطور ، یه روز دید تو اتاق داره خودش و میزنه هی میگه حسین ..

 گفت چی داری با خودت میگی ، گفت راستشُ بخوای من یه کاری کردم .. این آقایی که میگی پسر پیغمبرِ ارباب ما بوده .. من اینو از دست دادم .. امروز روزِ عاشورایِ حسینِ ..*

 

ماه خدا یک شعبه اش ماه حسین است

خیلی جوان در ماتمت رو به خدا کرد

در دستۀ سینه زنی یادم نرفته

بابایِ من آمد مرا وقف شما کرد

جانم به این آقا که هرچه توبه کردم

بی معطلی بر رویِ من آغوش وا کرد

سوگند بر زهرا که محتاج کسی نیست

دستی که بار روضه ات را جابه جا کرد

یابن الشبیبی گفتُ دلها زیر و رو شد

این حرف سلطان روضه هارا کربلا کرد

لعنت بر آن کس که سرت را ذبح کرده

لعنت بر آن کس که تو  را عریان رها کرد

.