نمایش جزئیات
متن روضه شهادت امام صادق علیه السلام-سید مهدی میرداماد
یه مدینه یه بقیعه یه امامی كه حرم نداره
گریه كن ها سینه زن ها كسی نیست تا
روی قبرش یه دونه شمع بذاره
امون ای دل،امون ای دل،امون از غریبی
ان شاءالله خدا قسمت و روزیتون كنه،اما من یه توصیه به خیلی از دوست ها و رفقا دارم، اگه مدینه قسمتت شد،دعا كنید روز برسید مدینه،كسی كه نیمه های شب می رسه مدینه، بذار برات توصیفش كنم اون دل شب چه خبره،اون هایی كه نرفتن ،همچین كه اتوبوس وارد شهر مدینه شد،از دور قبة الخضراء رسول خدا پیداست، همه بلند می شن دست رو سینه میذارن،السلام علیك یا رسول الله،هنوز سلام گفتن زائر تموم نشده، همه دارن یه جوری نگاه میكنن،دارن دنبال یه گمشده میگردن،دنبال چی میگردی زائر مدینه؟میگن داریم ببینیم بقیع پیدا میشه یا نه،باید بگیم خیلی نگرد،تو همه ی مدینه یه جا تاریكه،اونم بقیعه،
می خوام بیام مدینه كنج بقیع خیمه ی غم بپا كنم من
زانو بغل بگیرم تنگ غروب مادرم رو صدا كنم من
ای مهربونم،تازه جوونم
مجلس امام صادق علیه السلام ناخداگاه میره به سمت روضه ی مادرش، خود امام صادق این طور بوده،ما پیرو این آقاییم، مگه نگفت: شیعتنا خلقو من فاضل طینتنا ،مگه ما از زیادی گل اونها نیستیم،مگه نگفت: عجنوا به ماء محبتنا ،خود امام صادق این جوری بود، اومد پیش حضرت نشست،حضرت فرمودند،نبودید چند وقت ،سر درس غیبت داشتی،گفت:آقا جان اولاد دار شدم،دستم بند بود،حضرت گفت:خدا چی بهت داده،گفت:آقا جان دختر دار شدم،حضرت فرمود:خدا رحمتش رو بر تو نازل كرده،اسم دخترت رو چی گذاشتی؟خوشحال با غرور گفت:آقا چه اسمی بهتر از اسم مادر شما زهرا،تا گفت:اسمش رو فاطمه گذاشتم، دیدن حضرت رفت تو هم،ناراحت شد،گریه كرد،گفت:آقا چرا گریه میكنی،من حرف بدی نزدم، آقا فرمود:مواظب باش بهش بی احترامی نكنی. خود امام صادق فرمود:خدا رحمت كنه شیعه ای كه برای مادر ما بلند گریه كنه،من دوجمله روضه بخونم حرفم تمام،خونه رو آتیش زدن،نیمه ی شب،عموم روایات میگن، حدود هفتاد سال سن حضرت بوده، به ابوالائمه به شیخ الائمه معروف بوده، من یه سئوال میكنم ازت،یه پیرمرد تو خیابون ببینی،حتی اگه نسبت هم نداشته باشی،همچین كه ببینی كه موی سفید داره احترامش میكنی،می ری دستش رو میگیری از خیابون ردش میكنی،مراقبشی،امام صادق ما،امامی كه با اون سن بالا ،نمی دونم چه جوری بگم،همین یه جمله میكشه،نانجیب خودش سوار بر اسب،امام رو پا برهنه و پیاده تو كوچه های مدینه،نذاشت امام لباس بپوشه،بدون عمامه، آی شیعه ها ،امام تون رو با سر برهنه از خونه بردن،میان در خونه ات ببرنت،مراعات میكنی میگی زن و بچه ات نفهمن،بردن امام رو به قصر اون ملعون بی حیا،همه شنیدید سه بار منصور بی حیا شمشیر بلند كرد،اما هر سه باز شمشیرش رو انداخت زمین،وقتی ازش سئوال كردن چرا نزدی،چرا كار رو تموم نكردی، گفت:هر سه بار پیغمبر رو دیدم،ایستاده جلوم غضب كرده میگه بنداز شمشیرت رو،به دست و پای امام صادق افتاد،به آقا گفت:هرحاجتی داری،از من طلب كن،پیغمبر یه جوری من رو نگاه كرده من میترسم،گفت:من از تو هیچ چیز نمی خوام،فقط من رو زود برگردون به خونم،آخه زن و بچه ام وحشت كردن،الان منتظر من هستن،آدم حواسش به زن و بچه خودشه،ببرمت كربلا،قربون اون حسینی برم،كه تو گودال افتاده بود،دید دارن به خیمه هاش حمله میكنن،حسین.......یه تكیه به نیزه داد صدا زد آی نامردها،اگه دین ندارید،لااقل آزاده باشید،هنوز حسین زنده است،بیایید كار حسین رو تموم كنید،آی حسین....
قاتل حیا كن چشم مولا نیمه باز است
مهلت بده این آخرین راز و نیازاست
نامحرمان را دور سازید ای ملائك
یه بانوی قامت خمیده در نماز است
آی حسین.......
برچسب ها
- متن روضه امام جعفر صادق (ع)
- سید مهدی میرداماد
- باب الحرم
- شهادت
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر به همراه سبک
- اشعار مذهبی
- گريز روضه
- متن اشعار
- گريز مداحي
- متن شعرمداحی
- امام صادق
- امام ششم
- شيخ الائمه
- متن روضه امام صادق
- متن روضه جعفر بن محمد
- متن روضه امام جعفر صادق
- متن روضه و شعر
- روضه امام جعفرصادق به همراه متن