نمایش جزئیات
روضه و توسل جانسوز _شهادت امام صادق علیه السلام_حاج محمد رضا طاهری
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است
فضای روضه برای بقیع دلگیر است
*امشب اومدی غریب نوازی كنی،آفرین،خوش به سعادتت،اومدی برا رئیس مذهبت عزاداری كنی،شكرانه به جا بیار....*
نفس كشیدنِ بین غبارها سخت است
سرودن از حرمِ بی مزارها سخت است
*یه سَفرِ دل كن،با هم بریم پشت بقیع،پشت پنجره های های بقیع،چرا كه الان دَرِ بقیع به روی همه بسته است،یه موقعی چند ساعتی باز می كردن،میون هم زائرها یه عده شیعه بودن كه میومدن،همچین كه وارد میشدن كفشارو در می آوردن،فرقی نداره،حرمِ،حالا اینا بی ادبن با چكمه می ایستن تو حرم امام،ولی كسی نمیتونه بلند گریه كنه،اینجا باید تلافی كنی،ای خدا كی میشه ما تو حرم امام صادق بایستیم...*
چگونه شعر بگوید دلی که میگیرد
اَلا بقیع چرا شاعرت نمیمیرد
قرار نیست تو را بی سبب بهانه كنم
ولی بگو دلم را كجا روانه كنم
كبوتری كه در این خانه لانه داشته است
در آستانِ رضا آشیانه داشته است
چگونه با خبر از آن سرای درد و غم است
دلش خوش است كه نامش كبوتر است
بقیع سامره و کربلا و مشهد نیست
در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست
بقیع مثل نجف نیست تا که مهمانش
به راحتی بنشیند میان ایوانش
ولی بقیع بهشتیست با چهار مزار
بقیع مژده سالیست با چهار بهار
چهار مظهر غربت چهار تن مظلوم
چهار قبر غریب از چهارده معصوم
فقط میان بقیع است این قرارُ تمام
به یک سلام شوی زائر چهار امام
*دست روی سینه ات میذاری میگی: "السلام علیكَ یا اهل بیت النبوه"هم امام حسن رو زیارت میكنی،هم زین العابدین،هم امام باقر،هم امام صادق...*
ولی نه آه دلم نا تمام مانده هنوز
به سینه حسرت ارض سلام مانده هنوز
سلام از عمق دل دیده ای که پر ابر است
به مادری که بدون حرم، نه! بی قبر است
اگر سلام تو آتش به سینه ات افروخت
از آن دریست که روزی میان آتش سوخت
مرا ببخش نمی خواهم آتشت بزنم
چگونه گویم از آن روز خاك بر دهنم
ز هُرم شعله ی دَر یاس را که پژمردند
در آن هجوم علی را به ریسمان بردند
میان تلخیِ آن صحنه غبار آلود
شکست قامت آن مرد و مدینه شاهد بود
از آن غروب غم انگیز چند سال گذشت
که باز خاطره ی کوچه از خیال گذشت
مدینه همدم اندوه دودمان علیست
و باز شاهد مردی ز خاندان علیست
که باز آمده آتش در آستانه ی او
هزار شکر که محسن نداشت خانه ی او
*یعنی خدا رو شكر زن بارداری بین این در قرار نگرفت،نانجیب نوشت:معاویه! وقتی اومدم پشت در ایستادم،صدای نفس كشیدن های فاطمه رو میشنیدم...برای كسی داری روضه میخونی كه حضرت فرمود:گویا می بینم تو كوچه نا نجیب چنان سیلی زد،هر دو گوشواره رو زمین افتاد...معاویه! وقتی صدای نفس كشیدنا رو شنیدم،چنان با لگد به در زدم،صدای شكستن استخونارو شنیدم...*
بر جبینش خصم بار ننگ زد
دید بار شیشه دارد سنگ زد
. .رسیده اند که از باغ لاله را ببرند
امام صادقِ هفتاد ساله را ببرند
*شما الان یه پیرمرد وارد مجلستون بشه،همه بلند میشن احترام می كنن،جای خوبشون رو به پیرمرد میدن،صندلی براش میارن میگن:پاش درد می گیره....نانجیبِ حرومزاده،سوار بر مركب،می دید امام صادق با دست بسته پشت سرشه،مرتب اسب رو هی.. می كرد ،مَركب تندتر برِ،این پیرمرد هی رو زمین می افتاد....نمی دونم پیر مرد هفتاد ساله سخت ترِ رو زمین بیوفته با دست بسته،یا دختر سه ساله! حداقل اینجا تازیانه نمی زدن،اما اون دختر سه ساله وقتی رو زمین می افتاد تازیانه می زدن،حسین....*
تصورش چقدر سخت میشود ای وای
بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای
کسی نگفت مگر پیر مرد بردن داشت
تن نحیف مگر تازیانه خوردن داشت
میان گریه آرام او بلند نخند
به دست بی رمقش لااقل طناب نبند
میان سینه او روضه ی مدینه به پاست
طنین روضه اش از وای مادرش پیداست
عزیز فاطمه را بی اراده می بردند
همه سواره و او را پیاده می بردند
دوید و از نفس افتاد پشت آن مرکب
دوید و از نفس افتاد گفت یا زینب
اگر چه رفت ولی قامتش خمیده نبود
به نی مقابل چشمش سر بریده نبود
اگر چه رفت ولی سلسله به شانه نداشت
به جای جای تنش رد تازیانه نداشت
***
در احتضارِ، زهر جفا کرده دلش رو پاره پاره
آروم نداره، انگار اسیرِ نعلای ده تا سواره
از این امام مو سفید کردن همه قطع امید
پا رو به قبله است خوب بسه
هر چی غم و محنت کشید
آقم آقام آقام...
غربت همینه، بانیِ هیئت داره هر روزه مدینه
سخت ببینه، قرآنِ زینب پخش و پا روی زمینِ
غریب که گیر آوردنش
با زانو افتاد رو تنش
سه ساعتی زد دست و پا
زجرش دادن تا کشتنش
حسین غریب مادرم...
*هر جوری بود،امام صادق وقتی اومد تو مجلس منصور ملعون ،ربیع بابای این كسی كه اومده دنبال امام صادق،میگه: دیدم منصور سه بار قصد جان امام صادق رو كرد،اول یه قدری شمشیر رو از نیام بیرون كشید،دوباره شمشیر رو غلاف كرد،بار دوم قدری بیشتر شمشیر رو بیرون كشید دوباره غلاف كرد،بار سوم شمشیر رو كامل بیرون آورد،میگه:دیدم دستش لرزید،شمشیر روی زمین افتاد،دوید حضرت رو بغل كرد،با احترام آقا رو برگردوند،گفتم:چی شد؟ من كه دیدم قصد جان امام صادق رو كردی...گفت:آری،بار اول پیغمبر رو دیدم،خشمگین داره نگام میكنه، گفتم شاید دارم بد می بینم،توجه نكردم،بار دوم دیدم پیغمبر باز غضبناك جلو اومد،باز توجه نكردم...بار سوم وقتی قصد جانش رو كردم،پیغمبر جلو اومد،فرمود: منصور اگه یه مو از سر پسرم كم بشه،كاخ رو روی سرت ویرون می كنم....یه شمشیر برهنه دید پیغمبر،الهی بمیرم،برا اون خانمی كه اومد بالا تل زینبیه،نگاه كرد،یه عده شمشیر می زدن،یه عده سنگ می زدن...روضه خونا میگن:یا رسول الله كجا بودی كربلا؟ اما اگه پیغمبر نبود زینب نمی گفت: "یَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ بِالْعَرَاءِ،مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ، مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا...."
.برچسب ها
- متن روضه امام جعفر صادق (ع)
- محمدرضا طاهری
- باب الحرم
- شهادت
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر به همراه سبک
- اشعار مذهبی
- گریز روضه
- متن اشعار
- گریز مداحی
- متن شعرمداحی
- متن روضه آماده
- متن روضه کامل
- امام صادق
- امام ششم
- متن روضه امام صادق
- متن روضه و شعر
- دانلود روضه امام جعفرصادق
- شیخ الائمه
- متن روضه شهادت جعفر بن محمد
- متن روضه شهادت امام جعفر صادق
- روضه شهادت امام جعفرصادق به همراه متن