نمایش جزئیات

بقعه بقیع

بقعه بقیع

جلوۀ جنّت بـــــــــه چشم خاکیان دارد بقیع

یــــــــــا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع

گر حصار کــــــــعبه را جبریل دربانی کند

صد چو موسی و مسیحا پاسبان دارد بقیع

گر چه می تابد بر او خورشید سوزان حجاز

از پــــــر و بال ملایک ساربان دارد بقیع

اینـــــــکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال

هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع

شب کــه تنها می شود با خلوت روحانی اش

ایـــــــــــن مدینه انتظار میهمان دارد بقیع

شب که تاریک است و در بروی مردم بسته اند

زایری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع

گر چه بــا شمع و چراغ این آستان بیگانه است

  اُلفتی بــــــــــا مهر و ماه آسمان دارد بقیع

این مبـــــارک بُقعه را حاجت به نور ما نیست

 در دل هر ذرّه خورشیدی نهان دارد بقیع

در پنـــــــــــــــــاه مجتبی در ظل زین العابدین

 ارتبــــــــــاط معنوی با قُدسیان دارد بقیع

بـــــــــــــــــــــاقر علم نبی و صادق آل رسول

خفته اند ایـنجا که عمر جاودان دارد بقیع

قرنها بگذشته بـــــــــــــــر این ماجرا امّا هنوز

 داغ هجده ســاله زهرای جوان دارد بقیع

         < محمّد جواد >