نمایش جزئیات
زهر ستم
افتاده خزان در چمن حضرت صادق
یثرب شده بیت الحزن حضرت صادق
افسوس که از آتش زهر ستم خصم
شد آب تمام بدن حضرت صادق
بالله قسم اهل مدینه نشنیدند
جز حرف خدا از دهن حضرت صادق
افسوس که دیگر عرق مرگ نشسته
بر برگ گل یاسمن حضرت صادق
سر تا بقدم گوش شده شهر مدینه
در آرزوی یک سخن حضرت صادق
جا دارد اگر غم آن پیکر ناجور
خون گریه کند پیرهن حضرت صادق
مسموم شد از زهر ولی زیر سم اسب
پامال نگردید تن حضرت صادق
گردید درِ غصه به روی همگان باز
شد بسته چو بند کفن حضرت صادق
قبر و بدن و زائراو هر سه غریبند
در شهر و دیار و وطن حضرت صادق
میثم همه گریان حسینند اگر چه
گریند بیاد محن حضرت صادق
میثم (سازگار)