نمایش جزئیات
یک جهان اندوه
شدم مسموم زهر کینۀ منــــصور، مادر جان
روم با یک جهان اندوه و غم در گور، مادر جان
چه شبها بی ردا و بـــــــی عـمامه مرا بردی
مــــــــرا تا پای تخت آن زایمان دور، مادر جان
زبام اندر ســـــــــرایم ریختندی در دل شبها
کـــــه طفلانم شدندی خسته و رنجور، مادر جان
کشیدی تیغ عریان بر سرم منصور بی ایمان
کـــــه بودی از مقام خویشتن مغرور، مادر جان
نبـــــــــــــود جّدم اگر پیغمبر رحمت پناه من
بـــــــودم مقتول آن بد گوهر منصور، مادر جان
ولیکن عاقبت زهر جفایش سوخت کار من
شـــدم مهمانت ای بانوی خُلد و حُور، مادر جان
یتیم و خونجگر موسای من شد از جفای او
مدینه شد ز فتلم ثانی عاشور، مادر جان