نمایش جزئیات
سینه زنی سنگین _شهادت امام جعفر صادق علیه السلام _ سید مهدی میرداماد
جلو چشمام در میسوزه،دلم آروم نداره خدایا کاری بکن تا،یکم بارون بباره (نگفتن من قد خمیدم،در و دیوارو که دیدم از این سینه آه کشیدم،آه آه آه آه)2 هزار دفه زمین خوردم،میریخت از چشمام ستاره می افتادم تا رو خاکا،میخندیدن دوباره2 وای از نگاه من،غم شد پناه من چی بود گناه من2 ای وای امون ای دل... *** نکش با دستای بی رحم،به روی خاکا من رو عزیزام طاقت ندارند،این جور نفس زدن رو (منو بردن،گریه داره؛ که پژمردن گریه داره زمین خوردن گریه داره،وای وای وای وای)2 دل کوچه گرفت از غم،همین که من آه کشیدم همون جایی که افتادم،رو خاکا مادر رو دیدم وای از غمای من،خون شد چشای من،زخمه پاهای من *آقاجان شما هفتادسالت بود نحیف و ضعیف و ناتوان،
پابرهنه تو کوچه ها کشوندت؛یادم افتاد یه دختر سه ساله هم یه نیمه شب.... پاهاش دیگه رمق نداشت...حسین...*
.