نمایش جزئیات

کرب و بلا دلم را بی تاب می کنی

کرب و بلا دلم را بی تاب می کنی

کرب و بلا دلم را بی تاب می کنی

چشمام را بی خواب می کنی

داری من را آب می کنی

گدایت را جواب می کنی

کرب و بلا بسه دیگه در به دری

دلم را داری می بری

به من بده بال و پری

زائر تو شم سحری

پر بده خبر بده

دلم را برا تو هوا کنم

چی میشه نگو نمیشه

تو را راهی کربلا کنم

ارباب محشرغریب مادر

کرب و بلا من را می کشونی کجا

خسته شدم از آدما

چه حالی داره ای خدا

دیدن اون صحن و سرا

کرب و بلا درسته شدم دیگه بد

ولی نکنی من را رد

داغت به قلبم شعله زد

آخه صبوری تا چه حد

غم داره آروم نداره

دلی که همیشه مبتلاست

بیچاره میشه آواره

اونی که به حسرت کربلاست

ارباب محشر حسین غریب مادر ...