نمایش جزئیات
مدح و توسل زیبا ویژۀ میلادِ اُخت الرضا حَضرتِ معصومه سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی
هرکس گدایی میکند بر ساحتِ زهرا
باید بیاید قم ، بیاید خدمتِ زهرا
معصومه یعنی نور ، یعنی عصمت زهرا
پیداست در صحن و سرایش جنّت زهرا
مانند زهرا روشنایِ خانه این بانوست
راضیه و انسیه و حنّانه این بانوست
کوثر شده، زهرای اطهر میشود بی شک
انسیه الحورایِ دیگر میشود بی شک
معراج را معنا و مظهر میشود بی شک
بند دل موسی بن جعفر میشود بی شک
بابا اگر این است دختر، باید این باشد
چون فاطمه حق است اُم المؤمنین باشد
وا میشود سجادهاش ، وا میشود درها
درهایِ الطافِ خداوندی به نوکرها
از نسل اسماعیلها تا نسل هاجرها
در محضرش از فضّهها هستند و قنبرها
در کهکشانش شاعران منظومه میگویند
معصومها یا حضرت معصومه میگویند
دست کریمه برکتش مثل کریمان است
قم ظاهراً خشک است ، در باطن گلستان است
باران نمیخواهد ، همیشه نورباران است
هر زائر قم ، زائر شاه خراسان است
محتاجم و دور کس دیگر نمیگردم
از محضر او دست خالی بر نمیگردم
کعبه تمام عزتِ خود را به او داده
جنّت به دست خادمان او سبو داده
زهرا به یُمن او به من هم آبرو داده
کن درد دل با او که وقت گفتگو داده
بیخود نمیآیند مردم سر به زیر اینجا
پس تو بیا و کربلایت را بگیر اینجا
چون فاطمه نور است و شرحی در بیانش نیست
چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست
گرچه شکسته ، حرفی از قدّ کمانش نیست
بر آسمانِ نیزه ، ماه کاروانش نیست
بی کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً
بیمار شد ، اما نشد اینجا اسیر اصلاً
باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد
او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد
گودال شد عرش خدا، مادر که تنها شد
غارت شد از هر گوشهای پیکر که تنها شد
در ازدحام خیمه ، زینب ناتوان افتاد
روبندۀ زنها به دست این و افتاد
شاعر : سید پوریا هاشمی