نمایش جزئیات

مدح خوانی ویژۀ دهۀ کرامت و میلاد حضرت معصومه(س) بنفسِ سید رضا نریمانی

مدح خوانی ویژۀ دهۀ کرامت و میلاد حضرت معصومه(س) بنفسِ سید رضا نریمانی

.

همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه‌ها که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه‌ها

اگر قرار بر این است بی‌قرار شوم خدا کند که شوم بی‌قرار فاطمه‌ها

خوشا به‌حال کسی که تمام زندگی‌اش مدام چرخ زند در مدار فاطمه‌ها

نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان زبانزد است همیشه وقار فاطمه‌ها

رسیده چون شب میلاد من کجا بروم مدینه هست و یا قم مزار فاطمه‌ها

عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت بهشت بوده چو در انحصار فاطمه‌ها

گره به کار من افتاده می‌روم سوی قم دخیل بسته‌ام امشب فقط به بانوی قم

تمام کشور ما خاک زیر پای شما که هست این همه امنیت از دعای شما

چه ارزشی‌ست به ناقابلیِ جانِ چو من هزار جان گرامی شده فدای شما

نگاه کن که همه نوکر و غلام تواند بگو که سر بتراشیم ما برای شما

زنان کشور ما گوشه گوشه‌ی این خاک چه مادران و چه خواهر کنیزهای شما

رسیده صبح، گدایی به خاکبوسی‌تان به عرش می‌رود امشب همان گدای شما

دوباره باز کلامی بگو تو فاطمه جان دل از امام رضا برده چون صدای شما

خوش آمدی به جهان زینب امام رضا عنایتی برسان زینب امام رضا

حکم کردند که بی‌عشق، نفس مذموم است شکر، این سینه به عشق ازلی محکوم است از رضایی شدن تک‌تک ما معلوم است دل مسلمان شده‌ی فاطمه معصومه‌ست

همگی مستیِ خود را زِ همین خم داریم هرچه داریم همه از حرم قم داریم

به غبار قدم وصف تو محشر برسد پای توصیف تو باید که برادر برسد تا که در شأن تو مضمون برابر برسد جای آن است که یک سوره‌ی کوثر برسد

لال در محضر تو بودن ما وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست

تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است صاحب آسیه و مریم و هاجر شده است از گل خنده‌‌‌ی تو دهر معطر شده است خواهری زینت آغوش برادر شده است

تا که قنداقه‌ی تو دست برادر افتاد گوییا حق به حسین‌ابن‌علی زینب داد

کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک سایه‌ی چادر تو پهن شده در افلاک تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک من چه گویم پدرت گفته "ابوکِ بِفداک"

بگذارید بدانند تمام دنیا پای این درس گرفتیم مسلمانی را

کَرمت جلوه‌ای از بارش باران دارد سفره‌ی ما ز کرمخانه‌ی تو نان دارد این همان نیک‌سرشتی‌ست که انسان دارد که ارادت به تو و شاه خراسان دارد

محک عشق تو در سینه‌ی انسان کافی‌ست هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیست

دست از عشق محال است که ما برداریم عشق خاک قدمت بود، اگر سر داریم از بهار نفَست شهر نیاسر داریم عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم

از زمانی که قدم‌های تو آمد این سو نمک سفره‌ی ایران شده قم ای بانو

می‌نویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات می‌نویسم به تو از تشنه لبِ آب فرات هرکه شد مست حسین از تو گرفته‌ست برات پرچم گنبد تو عرشه‌ی کشتی نجات

کاش می‌شد که به دست تو خدایی بشویم تا محرم همگی کرببلایی بشویم

شاعر : #موسی_علیمرادی

.