نمایش جزئیات
شمس الضحی
زحریم کبریا به جهان ولی خدا رسید
ز ولادت شه دین رضا برکات ومژده به ما رسید
ملکوتیان همه در خروش
شده نغمه زن همگی به جوش
ز بهشتیان رسداین خروش
که نگارمهرو وفا رسید
بنگر به عز ّ و جلال او به نکات و فهم و کمال او
به تجلیات جلال او که اصل مجد و عطا رسید
حرمش مطاف فرشتگان
کرمش بضاعت بی کسان
شدیاروحامی شیعیان
شد عدل وجود و وسخا رسید
ز وجود حجت انس و جان به شعف در آمد قدسیان
به نظاره آمد حوریان که خدیو ملک بقا رسید
ملکوت و عرش مزین است
دل خاک تیره چو گلشن است
ره عدل وداد مبرهن است
که رضا حبیب خدا رسید
ز ورود سرور ملک جان جهان نگر شد گلستان
به نجات فرقه ی گمرهان به مدینه شمس الهدی رسید
مه ذیقعده طلوع قمرت باد مبارک
جلوه ی طلعت شمس دگرت باد مبارک
خنده ی نجمه به قرص قمرت باد مبارک
نجمه ، دیدار فروغ بصرت باد مبارک
صدف بحر ولایت گهرت باد مبارک
عید میلاد یگانه پسرت باد مبارک
پدر و مادر و فرزند و تبارم به فدایت
به خدا آئینه ی روی خدا داده خدایت
این پسر بر همه مولاست علی نام نکویش
دل صد سلسله افتاده بهذ هر حلقه ی مویش
فیض دیدار خداوند بود در گل رویش
داروی درد مسیحاست غبار سرکویش
سدره یک شاخ ز نخل است که روید لب جویش
مرحبا نجمه هلا عطر خدا گیر ز بویش
نور ختم رسل وشیر خدا آئینه داری
شرف بنت اسد آبروی آمنه داری
ای دل عیسی مریم به تولای تو زنده
ای دو صد موسی عمران شده در طور تو بنده
ای که یوسف زده با یاد گل روی تو خنده
ای که ابر کرامت بر سر ما سایه فکنده
ریشه ی کفر شد از تیشه ی توحید تو کنده
نقش شیر از نگه نافذ تو شیر درنده
آهویی را که تو ضامن شوی از لطف و کرامت
نه عجب ضامن خلقی بشوی روز قیامت
تو که جان زنده شود با نفس روح فزایت
تو که از بال ملک پر شده ایوان طلایت
تو که اشک حرم کعبه شده صحن و سرایت
تو که گلشن شهان سائل و محتاج و گدایت
تو که آهویی بیابان شده مرهون عطایت
تو هم دشمن و هم دوست کند مدح و ثنایت
چه می شود گر قدمی ، از کرمی رنجه نمایی
آن سه موعود که گفتی به ملاقات من آیی