نمایش جزئیات

لالۀ زهـــــــرا

لالۀ زهـــــــرا

لالۀ زهـــــــرا بــــوئیدن دارد

حنجر خونین بوسیدن دارد

کُو حسین من، نور عین من(2)

ساربان آرام، قدری آهسته

ماه من اینجا در خون تشنه

کُو حسین من، نور عین من(2)

در همن گودال، دست و پا میزد

مادرش زهرا را دا می زد

کُو حسین من، نور عین من(2)

باغبانِ این، دشت خون هستم

هستیم اینجا رفته از دستم (2)

کُو حسین من، نور عین من(2)

<غلام رضا سازگار>(میثم)