نمایش جزئیات
خلعت شهادت
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
بهر خدا تو خواهر بهرم کفن بیاور
تا خلعت شهادت پوشم به چشم گریان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
صدپاره جسم اکبردرخاک وخون شناور
افتاده با تن پاک مانند ماه تابان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
شد موسم شهادت ، من می روم به میدان
جان تو و سکینه با کودکان نالان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
باید شوی پرستار بر عابرین دلخون
بر کودکان افکار با جمله یتیمان
ای زینب پریشان ، من می روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو ویتیمان
ای خواهر حمیده ، بشنو ز من وصیت
سازند چون شهیدم مو را مکن پریشان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
ای زینب دل افکار ، ای لشکر جفا کار
سرم به نی نمایند ، در پیش چشم طفلان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
در ماتم شهیدان خلق جهان عزادار
سید ز دل بر آرد فریاد و آه و افغان
ای زینب پریشان ، بنگر روم به میدان
دانم دگر نیایم ، جان تو و یتیمان
(سید محمود حسینی نژاد )