نمایش جزئیات

بعد از تو ،سالار زینب،غرق خون شد دل محزون و غمینم-نریمان پناهی

بعد از تو ،سالار زینب،غرق خون شد دل محزون و غمینم-نریمان پناهی

بعد از تو ،سالار زینب،غرق خون شد دل محزون و غمینم

میسوزم ،هر شب و هر روز، از غم تو ای مه نیزه نشینم

وای از غمت در عذابم

دوریت برده تابم

وای یك سر از نی فتاده

نگران ربابم

سالار زینب،سالار زینب

رأس تو ،به روی نیزه،من به دنبال سرت منزل به منزل

بر روی،  منبر نیزه،صوت قرآت تو برده از دلم دل

وای داغ تو صبر من برد

زینب از غصه افسرد

وای آتشم زد همان سنگ

كه به كنج لبت خورد

سالار زینب،سالار زینب

بنما یك،دعا بمیرم،بی تو دیگر زنده ماندنم چه حاصل

تا دیدم،سرت به نیزه،سر شكستم از غمت به چوپ محمل

وای تو و نیزه سواری

من و اندوه و زاری

وای بنگر همچو عباس

اشك من گشته جاری

سالار زینب،سالار زینب

از یادم ،نرفته هرگز ،در میان قتلگه تنت دریدند

با یك خنجر  شكسته،لب عطشان زقفا سرت بریدند

وای سینه و تیغ و حنجر

ناله و اشك مادر

وای دست و پا میزدی تو

زیر آن كهنه خنجر

سالار زینب،سالار زینب

والله ِ،پس از فراقت،دیگر از نفس كشیدنم شدم سیر

تو بر روی نیزه ها و، من اسیر دشمنان در غل و زنجیر

وای من كجا و اسارت

من كجا و جسارت

وای در رهت ای برادر

هستی ام رفته غارت

سالار زینب،سالار زینب

.