نمایش جزئیات
به آل یس قسم
به آل یس قسم قسم به حل و حرم
که زنده روح کرم شد از مرام حسین
چه گویم از زینبش که در نماز شبش
شد از نضج لبش گل پیام حسین
حسین زهرا سرشت به خون پاکش نوشت
کلید باغ بهشت بود به نام حسین
الهی از ما مگیر محبت فاطمه
به حرمت زینب و به احترام حسین
توای دشمن مرا کشتی بیا بنویس با خونم
که من از مهمان نوازیهای اهل کوفه ممنونم
نه جای آنکه گل ریزند برسر خیل یارانم
همه کردند در این شهر غربت سنگ بارانم
نه بر خود نه برای لحظه قربا نیم گریم
نه بهر دو کبوتر بچه قربانیم گریم
اگر چه خون چکد بر رخ به یاد آل یاسینم
که من این جا سر اکبر به روی نیزه می بینم
تو که دست مرا بستی ندیدی زخم احسا سم
بیا دست مرا بشکن به فکر دست عبا سم
در آب افتاد دندان من و لب تشنه جان دادم
خدا داند همان لحظه به یاد اصغر افتادم
هر آن چه سنگ دارید کن نثار فرق من کوفه
در این بازار فردا سنگ بر زینب مزن کوفه
لب من پاره شد اما به فکر ضربه چوبم
مبادا بشکند فردا دندان محبوبم
الا ای کوفه من همراه خورشید اختری دارم
میان کاروان آل عصمت دختری دارم
فدای دخت زهرا گر شود ماه رخش نیلی
مبادا بر گل روی رقیه کس زند سیلی