نمایش جزئیات

«زبان حال حضرت مسلم (ع)»

«زبان حال حضرت مسلم (ع)»

در کوفه غریبم من و کاشانه ندارم

گوئی بروم خانه ولی خانه ندارم

گر تکیه به دیوار تو کردم ز غریبی

در شهر شما خانه و کاشانه ندارم

یک شهر پر از دشمن و من یکه و تنها

چون طائر دور از چمنم لانه ندارم

بهر پسر فاطمه چون نامه نوشتم

غیر از غم آن خسرو فرزانه ندارد

جز کشته شدن در ره حق هیچ تمنا

از مردم از حق شده بیگانه ندارم

افسوس که جان می دهم و یار نباشد

یارم ز من و کوفه خبر دار ندارد

من یوسف این شهرم و بازار نباشد

جز طوعه در این شهر خریدار نباشد

خسرو