نمایش جزئیات
غزل مصیبت _روضه حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام_شب اول محرم _حاج محمود کریمی
نامه ها امضا شدند
آستین ها تا شدند
دور مسلم کوفیان جمع گشتند و
به سرعت جمع را منها شدند
کودکان ظرف شیر ...
عاقبت در کوفه و کرب وبلا بابا شدند
بر نمازش کوفیان اقتدا کردند
اما در سجودش پا شدند
مسلم و طوعه سپس تن به تن
در جنگ با نامردمان تنها شدند
*نشانه های ایمانه گریه بر مسلم*
دست بسته با طناب
*هر کی برا مسلم گریه کرد محرمش تضمین شد،فقط خدا می دونه حسین چقدر این آقا رو دوست داشت،بعد عباس همه دلخوشیش مسلم بود*
دست بسته با طناب
آه،آوردند مسلم را شبیه آفتاب
کوفیان دیدند که سر زده
خورشید بر دارالاماره بی نقاب
حرمله...آنجا هم آه ...
باسه تا تیر سه شعبه داد مسلم را عذاب
وای گفتم حرمله ...
چند شب دیگر فقط ماندست
تا بس کن رباب
مسلم از هم ریخته مثل ظرفی که بیفتد از بلندی با شتاب
با حساب بچه هاش نسل خود را داد پای کربلا با این حساب
*فرمود چه خبر از کوفه؟دور و برشونو نگاه کردن هی این پا و اون پا کردن
ابی عبدالله فرمودند:گفتم چه خبر از کوفه؟گفتند:آقا بی خبر نیستیم در خفا عرض کنیم یا در ملا؟!فرمود نامحرمی نیست بگید،گفتن آقا جان ما از کوفه داشتیم بیرون می اومدیم دیدیم شهر شلوغه همه به یه سمتی دارن میرن ما هم کنجکاو شدیم و رفتیم جمعیت و کنار زدیم دیدیم یه بدن بی سری از پا با طناب به مرکب بستن دارن می کشن رو زمین،بدن از سر شناخته میشه،بچه ها سنگ می زدند؛از یکی پرسیدم این کیه؟گفتند:سفیر حسینه،مسلمه ....عه این که دیروز همه احترام می کردند چی شد؟هانی را همینطور ...سر مسلم و بالای دارالاماره گذاشتند...شب اول روضه ام خودمم خوب گریه کردم روضه ام همین چند خط ادامه روضه م دعات کنم*
حسین سر تو باد سلامت،سر من رفت به باد
*حتی الامکان سعی می کنم روضه باز نکنم برات اما می بینم محرمه...*
سر تو باد سلامت سر من رفت به باد
بدنم پای قدم هات شد آخر بر باد
*آقای من ...*
همه ی کوفه حریف پسر حیدر نیست
خواهشا بند ز دستان برادر بردار
*بذار کارشو بکنه اینا خیلی بی رحمن*
بر حذر باش از این فرقه بی رحم حسین
خواهشا یک زره قد علی اصغر بردار
*ای جان ... اینا کوچک بزرگ سرشون نمی شه*
خواهشا یک زره قد علی اصغر بردار...
*آی...جمله به جملشو می گیری*
خواهش دخترکان از پدران سوغات است
احتیاطا دو سه تا معجر دیگر بردار ...
پسر فاطمه انگار صدا می شنوم
*یکی داره می گه*
که از گلوی پسر فاطمه خنجر بردار
او که افتاده زمین،کارشده راحت پس...
چکمه از سینه اولاد پیمبر بردار
*حسین...آی رفقا من شرح نمیدم فقط با حرکت دستم بهت میگم...این یه خط آخر روضه من تمام...*
لا اقل پیش نگاه همه طفلان حرم
*اول با هم گریه کنیم... آقا جان یا مسلم بن عقیل تو رو جلو زن و بچه ات نکشتند؛اون دوتا بچه ات هم که کوفه بودند اونا ندیدن با تو چه کردن**آی ....*
لا اقل پیش نگاه همه طفلان حرم
سر بزن بر سر نی نیزه ات از سر بردار...
*همه صدا بزنند یا حسین....
.