نمایش جزئیات

ذکر توسل و روضه ویژۀ ایام محرم _ شب اول محرم _حاج محمود کریمی

ذکر توسل و روضه ویژۀ ایام محرم _ شب اول محرم _حاج محمود کریمی

هلالِ محرم که پیدا شده دلِ سنگ از اشک دریا شده
به پرچم سیاهِ عزایِ حسین حسینیه هامان چه زیبا شده
چه صاحب دلانی که بیدل شده
چه شوریدگانی که شیدا شده
تمامیِ ذرات در کائنات
عزادارِ فرزندِ زهرا شده
فقط سفرۀ گریه در دهر پهن برایِ محبین مولا شده ....   همه مُمکنات است مجنونِ ما و ما جمله مجنونِ لیلا شده شده فصلِ گریه برایِ حسین همه زندگییَم فدایِ حسین .... دلی مملو از ماتم آورده ام نگاهی سراسر غم آورده ام زِ فرطِ گناهان ز ره مانده ام کمک کن،کمک کن،کم آورده ام به پیشِ قدم هایت ای تشنه لب دو تا چشمۀ زمزم آورده ام به هر کس که گوید کجا میروی جوابی چُنین محکم آورده ام که هرگاه در بین ره مانده ام به اَبرویَم از غم خَم آورده ام پس از امتحانِ همه رویِ خود به درگاهِ آقایم آورده ام .... *آقا چیکار کرد؟ ...* به نیمه نگاهِ خود اعجاز کرد گره از دل و کار من باز کرد فدایِ تَوَلّات ، مولای من نمی اُفتد اسمت زِ لبهایِ من گرفتارِ دنیاست عقبایِمان گرفتار عقباست دنیای من نه دنیا نه عقبا امید من است تو هستی  تو امروز و فردایِ من اگر خصم گیرد سرم از بدن بسوزاند از فرق تا پایِ من اگر اِرباً اِربا کند پیکرم کند آهن سرخ در نایِ من ز خونِ گلویم وضو گیرم و شود کربلایت مُصلایِ من به دریایِ خون دست و پا میزنم تو را آخرین دم صدا میزنم *حسین ....* قسم بر تو و نازنین دخترت به دستانِ بر خاکِ آب آوردت به اشکِ یتیمانه در خیمه ات به راس رویِ نیزۀ اصغرت به چشمان مانده به راه حرم به چشمان فرمانده لشکرت به حالِ جگر سوزِ طفل رباب به عبدُالله و قاسم و اکبرت به آن دم که گودال معراج بود خدا و خودت بودی و خواهرت به آن لحظه ای که خداوند دید لبِ خواهرت را رویِ حنجرت برایِ تو در حسرت مُردنم به این عشق هر دم نفس میزنم تو بر خاک بودی و خواهر رسید گمانم که دنیا به آخر رسید بمیرم حسین ، آه قلبم حسین به داغِ تو عُمرِ خوشی سر رسید جوابِ صدایِ تو از خیمه ها صدایِ پدر جانِ دختر رسید زمین لرزه اُفتاده در کربلا همین که به گودال،خواهر رسید *سادات ببخشند،اگه همۀ دهه برای این مصرع گریه کنی کمِ ...* لبت رویِ خاک و نفس میزدی .... *حسین به قفا رو زمین بود ... دید خنجر نمی بره ، با پا بدن رو برگردوند ....* لبت رویِ خاک و نفس میزدی دمِ وا حسینایِ مادر رسید ... همه کفر فریاد تکبیر زد * کی؟ .... * همان دم که خنجر به حنجر رسید *اصل روضۀمحرم اینه: ....* تو را پیر ها با عصا میزدند *چرا؟ ....* برای رضای خدا میزدند *ای آقام ای ... حسین ..... مدد بگیر برای عزاداری برا اربابت ...
از مادرش فاطمه ، یازهرا .... ای خدا فرج امام زمان مارا برسان ...*
.