نمایش جزئیات
روضه جانسوز حضرت رقیه خاتون(س) بنفسِ آقا سید مهدی حسینی
مثلِ یه شاپرک، با تنِ پُر ترک
دارم با مادرت بابا! ، دردای مشترک
تقصیرِ این دلِ، اگه مزاحمت شدم
هر جوریه میخوام بابا! ، برا تو جون بدم
خرابه نامناسبُ، جایِ سرت نبود
حالا که اومدی بخواب، رو پاهایِ خودم
دختر بدون گوشواره، بدون زینتی
انگاری جلو باباش، خیلی معذبه
موی نخورده شونهُ، لباس کهنهُ
رقیه ات رو ببخش، اگه که نامرتبه
چیزی نمونده از، شیرین زبونیام
حتی نمونده چیزی از، بلندیِ موهام
یه جور من و زدن، دیگه گوشام نمی شنوه
باید فقط با غصه هام، شبُ سحر کنم
یه دست رو گوشمُ، یه دست رو لب و دندونام
تازه باید پیشِ بابام، روسری سر کنم
*همه ی شهدا لحظه ی جون دادن، ابی عبدالله هر جوری بود،خودش رو رسونده
صورت به صورت شهیدش گذاشته،سر روی دامن گذاشته،سر شهدا رو به بالین گرفته
اما فقط یه نفر مقامش با دیگران فرق می کرد، نه تنها سر گذاشت…
تا باباش رو آوردن، لباش رو گذاشت رویِ لبای پاره،بعضی ها میگن: مگه میشه بچه ی سه ساله پیر بشه؟
مگه قرآن نمیگه،در قرآن مگه نداریم: بچه ها،شیرخواره ها،اطفال از هول قیامت پیر میشن…
مگه عاشورای امام حسین کمتر از قیامت بود؟همچین که سر رو آوردن توی خرابه…*
نبودی ببینی بابا! ، چه بی هوا منو زدن
نبودی ببینی بابا! ، کجا،کیا،منو زدن
نبودی ببینی بابا! ، چقدر شبا منو زدن
از اینا که گذشته، دختر تو بُریده
بابا! لرزشِ دستام، برا بزمِ یزیده
نمی دونی چی کشیدم، جونم داره به لب میاد
نمی دونی چی کشیدم، با دست نشونمون میداد
نمی دونی چی کشیدم، یعنی میشد عموم بیاد
قوَّت پامُ بردن
سویِ چشامُ بردن
با زدن رویِ لبات
جون و صِدامُ بردن
حسین…
.