نمایش جزئیات
سینه زنی "پاشو برگرديم علمدارم..." بنفسِ کربلایی سیدمجید بنی فاطمه
.
روي خاكِ صحرا،مشك و علم افتاده تشنه لب از مركب،برادرم افتاده
پاشو كه اين لشكر، تا تو بخاك افتادي چشماشون دنبالِ اهل حرم افتاده
واي به روزِ مادرت اگه ببينه كه سرت به چه روزي افتاده رباب مي ميره اگه ببينه كه بال و پرت به چه روزي افتاده
پاشو ببين برادرت به چه روزي افتاده
ببين اشكامُ علمدارم مگه غير از تو كيُ دارم ببين تنها و گرفتارم پاشو برگرديم علمدارم... _____ پاشو كه بعد از تو، حال حرم واويلاست چشم مشكا خشكِ، چشم رقيه درياست
رفتي و رو لبِ موج فرات اسمِ تو موج آب مي خونه، يا سيدي يا عباس
واي به روز تو اگه ببيني كه حرم به چه روزي افتاده
اگه ببيني بعدِ تو لبايِ خشك دخترم به چه روزي افتاده
اي اميدِ دخترم برگرد پناهه اهل حرم برگرد اميرِ صاحبِ عَلَم برگرد پاشو برگرديم علمدارم... _____ رفتي و گهواره، از عطش بي حالِ غنچه ي مظلومي كه از عطش بي حالِ
رفتي و من تنها مي مونم و اين لشكر قاتلم بعد از تو با من تويِ گودالِ
واي اگه بدوني تويِ قتلگاه پيكرِ من به چه روزي مي افته اگه بدوني كه كنارِ قتلگاه خواهر من به چه روزي مي افته
اگه بدوني كه سرم به چه روزي مي افته مي ريزه خون از پر و بالم
ديگه افتادن به دنبالم ديگه من راهيِ گودالم پاشو برگرديم علمدارم...
.