نمایش جزئیات
باز عمه ی سادات پریشونه-محمود كریمی
باز عمه ی سادات پریشونه
باز عمه ی سادات دلش خون
یک قافله تو قلب بیابونه
پریشونه،پریشونه،پریشونه
انگار نه انگار که مهمونه
اهل حرم عشق به تنهایی
برپا میکنن خیمه ی صحرایی
چه غوغایی، چه غوغایی ،چه غوغایی
شد چهره ی ارباب تماشایی
این دشت عجب منظره ای داره
از ارض و سما دلهره میباره
پر از خاره،پراز خاره،پراز خاره
ای وای که زینب شده آواره
.