نمایش جزئیات

روضه جانسوز_شب دوم محرم _ورود به کربلا_حاج حسین سازور

روضه جانسوز_شب دوم محرم _ورود به کربلا_حاج حسین سازور

براتون گفتن با چه جلالی پیاده شد، حضرت فرمود:همه دورناقه زینبو بگیرین .

عباس ،علی اکبر،قاسم ،برادران عباس؛عون،جعفر

همه اومدنددورمحمل بی بی بایه جلال و جبروتی

پاروی زانوی عباس گذاشتند.دست زینبوگرفتند

همچین که پای دیگرش روخاک اومد، روخاک نشست صدازدآه دلم..

حسین دلشوره دارم،دل شوره دارم

بیا..بیابرگردمدینه*

***

*اینو راوی گفت:همین راوی میگه من شب یازدهم

کربلابودم اینجا همه محرمادورشوگرفته

بودن.آخ... راوی میگه من شب یازدهم دیدم همه دشمن فقط یه زن بینشون ایستاده*..

بایک زن تنهابرادرچه کردند..برادرچه کردند..برادرچه کردند...

بایک زن تنهابرادرچه کردند..چه کردند..چه کردند

چه کردند...

دیدندکه تنهاییم مرا دوره کردند..مرا دوره کردند

خاطرات مدینه شده یادآورمن

چون جسم تو پر ازجای پا چادر من

حرامی کشدمعجرمن

*راوی میگه دیدم دختر علی میان دشمنا

به والله ما جرئت نمی کنیم بگیم اما گفتند

بی بی خطاب کرد به حسین..گفت:داداش

ببین خیره خیره دارن نیگام میکنن میخوام برم محرمی ندارم*

.