نمایش جزئیات
غزل مصیبت_شب دوم محرم_حاج حسین سازور
شکر لله که حق را به من آموخت حسین شعله حب علی در دلم افروخت حسین *حسین جان* هر کسی عبد حسین است همان عبد خداست با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین *اگه تو نبودی ما با خدا نمی توانستیم حرف بزنیم* آری از روز ازل بود که با دست خودش محنت فاطمه را در دلم آموخت حسین با صدای سخن عشق به دنیا فرمود ذره ای دین خدا را به تو نفروخت حسین * اونایی که الان دین خدا امانت به دستتونه این چند صباح رو قدر بدونید نعمت خدمتگزاری به دین خدا به شما داده شده* با صدای سخن عشق به دنیا فرمود ذره ای دین خدا را نفروخت حسین با ستم کار سخن از در تدبیر نگفت ذلت و خاری و لبخند نیاموخت حسین *** ته گودال اگر زمزمه یا رب داشت زیر شمشیر و سنان دیده به ما دوخت حسین *راوی می گه دیدم زیر خنجرِ دشمن لباش داره حرکت می کنه،چه می گه؟می گه خدایا شیعیانمو ببخش،دوستانمو ببخش* ته گودال اگر زمزمه یا رب داشت زیر شمشیر و سنان دیده به ما دوخت حسین کهنه پیراهن او هم بخدا غارت رفت برتن خویش به جز نیزه نیندوخت حسین آتش عشق خدا بود،عطش کشته شدن آنقدر داشت که لب تا جگرش سوخت حسین کربلایی نشود هر که فدایی نشود بر سر نیزه چو خورشید برافروخت حسین *اگه می خوای حسین جانم بگی ها از جانت بگو: حسین جان....*
. .